۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۶

بانو صفاتی و مساله چند همسری


چرا در اسلام چند همسري براي مرد مجاز است در حالي كه زنان بيش از يك همسر نمي‌توانند داشته باشند؟

تمام احكام اسلام به منزله يك سيستم به هم پيوسته است و نمى شود يك حكم از اسلام را ديد، ولى ساير مصالح را در نظر نگرفت.
معمولاً هر قانونى در ظرف خودش تفسير مناسب دارد و مصلحت ويژه در درون آن. ولى وقتى از جايگاه اصلى آن را منحرف كنيم، شكل بدى پيدا مى‌كند.
قانون گذار قوانين را وضع مى كند و استفاده از آن را در شرايط مناسب خاص به خودش قرار داده كه زيبنده و مقبول است.
يكى از آن قوانين، بحث چند همسرى براى مردان است.
براى اين حكم شرعى شرايط و مقررات خاصى گذارده شده است و در محدوده معين قرار گرفته و به شكل طبيعى براى هر فردي ميسّر نيست كه تمام شرايط را ايجاد نمايد.
سخت ترين شرط اين است كه از مسير اعتدال نمى‌بايستى خارج شود، وگرنه در غير اين صورت، توصيه به تك همسرى شده است.
و شايد به همين دليل بوده كه در قانون نكاح در جمهورى اسلامى، ازدواج با همسر دوم را منوط به اجازه از همسر اول قرار داده است; يعنى به راحتى يك مرد بدون مجوزهاى شرعى و اخلاقى ومعيارهاى ديگرى كه در شرع اسلام لحاظ شده، نمى تواند همسر دوم را انتخاب كند.
امّا اين كه زن چرا چند همسرى نيست، مصالح زيادى دارد:
اين مسئله يك امر فطرى است و از طرف ديگر زن ظرف بقاء نسل انسان است و بايد اين امر معلوم باشد كه پدر در خانواده كيست تا مسؤوليت هاى لازم به عهده او باشد وگرنه در غير اين صورت با تلاشى خانواده به طور جدّى تر روبرو هستيم. همان طور كه گفته شد اين مسأله يك امر فطرى در ميان تمام موجودات است، حتى در بين حيوانات، حيوان ديگرى اجازه ندارد به حريم حيوان ماده نزديك شود.
اگر مرد در مواردى در حق زن جفا مى كند، از اين طرف هم، چنان چه مرزبندى آن به هم بخورد در امنيت و آرامش خانواده تأثيرگذار خواهد بود و كيان خانواده توسط هر كدام از اين دو فرد اصلى، يعنى زن و مرد اگر دستخوش خطر شود پذيرفته نيست.
پس راه حل ديگرى بايد يافت.
راه حل را قرآن مطرح كرده است كه اگر مرد متجاوز به حقوق خانواده باشد و امنيت روحى و روانى را به هم بريزد، اجازه ندارد همسر ديگرى را انتخاب كند كه با بهترين تعبير قرآن بيان مى كند كه اگر مرد توازن و تعادل را در خانواده حفظ نكند، اجازه گرفتن همسر ديگرى را ندارد و به يك همسر بايد اكتفا نمايد.
این ها نظرات تنها زن مجتهد ایران، بانو صفاتی است. کاش می‌شد از ایشان بپرسم:اگر زنی خود مسئولیت فرزندانش را بپذیرد و بچه ها هم ارث نخواهند و پدر نبینند و مشکلی هم پیش نیاید، پس می‌توان چند همسری را در زنان هم جائز دانست؟
نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

۰۹ اردیبهشت ۱۳۸۶

خیانت به گربه ها هم رسید

گربه اي در چين سگ زاييد
روزنا: به دنيا آمدن يک سگ از شکم يک گربه اهالي يکي از شهرهاي چين را به تعجب وادار کرده است.به گزارش مطبوعات چين صاحب گربه اي در شهر " زينگزو" با ديدن گربه اش که سه بچه گربه ويک گربه سگ نما زاييده تعجب کرد.گربه سگ نما شبيه به سگ هاي نژاد (پودل) است ورنگي سفيد دارد وبا سه بچه گربه طبيعي ديگر تفاوت دارد ، پوزه ، بيني ودست وپايش شبيه به سگ ها بوده ودمب آن هم کمي کوتاهتر از سه گربه ديگر است .صاحب اين گربه مادر مي گويد که از دو سال پيش از آن نگهداري مي کرده وپيش از آن هم بچه زايده است اما تا کنون چنين چيزي نزاييده بود.به گفته صاحب گربه، گربه مادر براي خارج شدن از منزل وسرک کشيدن آزاد بود وگاهي چند شب به خانه باز نمي گشت.

روسپیگری مردانه

نمی دانم که چه طور بحث به این جا کشید، مدت ها بود که در این موارد با هم حرف نزده بودیم، نه این که حرف نزنیم، رعنا فرصت هیچ حرفی را به ما نمی داد.
نشسته بودم کنار میز نهارخوری و چایی می خوردم که رسید، کمی زودتر از همیشه، رعنا جیغ کشید و پرید بغلش، بعد هم آمد نشست کنارم تا براش چایی بریزم. یاد مامانم افتادم. مدت ها بود که چایی نریخته بودم و دلم برای چایی مامان پز تنگ شده بود. حال و احوال روزانه و بعد یک مرتبه سوال: جلیل، خیانت یعنی چی؟ با تعجب نگاهم کرد. برایش از بحث های مجله زنان گفتم و تغییر شکل و محتوای قراردادها و این که چرا دیگر زن ها از این که مردشان بیرون غذا بخورد ناراحت نمی شوند اما اگر تمایلات جنسی اش را بیرون از خانه آرام کند، ناراحت می شوند. هنوز با تعجب به من نگاه می کرد. پرسیدم: چرت می گم؟ گفت: نه، ولی این مسایل خیلی وقته که حل شده.
وا رفتم:" کجا حل شده؟ تو خانه ما؟ تو فامیل ما؟ یا توی جامعه؟
خندید، فهمید که هول شدم: نمی دانم. فقط بدون که الان آن قدر که آدم ها در مورد تغییر شکل به قول تو قراردادهاشون حرف می زنند، در مورد آب و هوا حرف نمی زنند.
مثل تشنه به آب رسیده پرسیم: یعنی همه راحت می گویند که هر کدام از نفسانیاتشان را کجا و چگونه ارضا می کنند؟
جواب داد: بله، مثلا.... برای فرار از غرغرهای زنش یک مدت با .... بود. شوهر... بیماری قند دارد و خودش با ع است. ع از ... خسته شده و حالا با ... و ..... است.
ع را می شناسم، خوب، آخرین خبری که ازش داشتم این بود که در یک زمان با .... و .... و .... است. پرسیدم: ببینم، مردها از این که هر شب با یکی باشند احساس روسپی گری بهشون دست نمی دهد.احساس دستمالی شدن، چرک شدن؟ چه فرقی وجود دارد بین زنی که کنار خیابان می ایستد با این مردها؟
شاخ در آوردم وقتی جمله اش تمام شد: ع خودش هم می گه که من یک روسپی هستم.
و آن وقت تکلیف خیانت چی می شه؟ آدم ها تا کی می توانند زیر یک سقف، و فقط زیر یک سقف همدیگر را تحمل کنند. پس احساس آدم ها چی می شه؟ همه چیز شده قرارداد؟ همه چیز شده معامله؟
عصبانی شدم، اما می دانستم که عصبانیتم بی دلیل است. باید باور کنیم که آدم ها هر طور دلشان بخواهد زندگی می کنند و هر جور دلشان بخواهد در مورد هم فکر می کنند.
چایی تمام نشده بود که یکی از دوستان زنگ زد و پیشنهاد داد که با هم شام را بیرون بخوریم. آمدند دنبالمان و با یک ماشین رفتیم. در راه صحبت از دوست مشترکی شد که روزگاری حاضر نبود رو در رو با خانم ها صحبت کند و چند شب قبل دیده بودندش که با یک خانم( غیر از همسرش) در یک رستوران شلوغ و پر سر و صدا شام می خورده.
وقتی برگشتیم خیلی طول کشید تا خوابم برد. خیانت یعنی چه؟ آیا زنی که همسرش می داند او با مرد دیگری بیرون رفته خیانت کار است؟ پس چرا مرد یک چاقو و یک قانون مجازات اسلامی بر نمی دارد و به سراغش نمی رود؟
آیا مردی که آن سوی میزی نشسته و به صورت زنی غیر از همسرش نگاه می کند خیانتکار است؟
تکلیف هزاران زنی که برگه صیغه نامه رسمی همسرشان را لای سند ازدواج خود پیدا کرده اند چیست؟
چرا آنها خیانتکار نیستند و ما هستیم؟
بعد التحریر: مثل این که خیانت شده مساله روز
فهیمه خضر حیدری: درباره خیانت
محمد آقازاده: خیانت همسران
نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

۰۶ اردیبهشت ۱۳۸۶

کله شق

اعتراض جوانان به مقابله نيروي انتظامي با "بد حجابی"
رجانيوز گزارش داد که حمايت برخي عناصر اصلاح طلب از بدحجابي و موضع گيري آنان در برابر مبارزه قانوني نيروي انتظامي با بدحجابي سبب جسارت برخي افراد لمپن در تعرض به حريم امنيت اجتماعي شده است. عصر دوشنبه چند تن از جوانان شرور منطقه پونک با اجتماع در مجتمع تجاري ... در ميدان پونک به نوع خاصي از اعتراض دست زدند. گفته مي شود زماني که يک پسر جوان در اعتراض به مقابله نيروي انتظامي با مظاهر برهم زننده امنيت دولتي جامعه، شلوار خود را درآورده و با شورت اقدام به قدم زدن در داخل مجتمع کرد، چند شرور ديگر وي را تشويق کردند که لحظاتي بعد با درخواست افراد محل و حضور نيروي انتظامي جلب شدند. گفتني است مجتمع تجاري... يکي از مراکز نمايش انواع مد لباس و مو توسط جواناني است که به خصوص شب هنگام اين محل را پاتوق خود قرار داده اند. نيروي انتظامي تهران بزرگ طي چند روز گذشته به منظور مقابله با مفاسد اجتماعي در اين محل دست به عمليات پاکسازي زدند.
باورم نمی شه، بیشتر شبیه یک شایعه است. یعنی بچه های ما این قدر کله شق شدند؟
نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

۰۵ اردیبهشت ۱۳۸۶

حس ششم

جلیل داشت خداحافظی می کرد که رعنا جوابش را نداد. پرسیدم: رعنا، خوبی؟
جواب داد: نه، من غمگینم!! از جلیل خواستم که برود سراغش. روی تختش دمرو دراز کشیده بود، سرش را گذاشته بود روی دستش . جلیل پرسید: چی شد؟ گفت:غمگینم. پرسید: چرا؟
.....گفت: به خاطر این که
به دیوار تکیه دادم و سعی کردم دو سال و چهار ماهگی خودم را به خاطر بیاورم. دورترین خاطراتم مربوط به حداقل چهار سالگی است. مامان می گفت سه ساله بودم که می دویدم و به بابا می گفتم: اگه منو گرفتی؟ و این جمله سه ماه قبل رعنا بود، بازی که وسط پله ها با جلیل می کرد. مامان می گفت وقتی بچه بودم حرف هایی می زدم عجیب و بزرگتر از سنم. وقتی می پرسیدند تو این ها را از کجا می دانی، می گفتم: حس ششمم می گه!!
شاید من در کودکی کمی عجیب بودم، اما مطمئنم که رعنا خیلی بیشتر از من عجیب است. با او چه کنم؟
نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

۰۳ اردیبهشت ۱۳۸۶

بدون شرح

دومين روز اجراي طرح برخورد با بدحجابي: به 91 نفر از مردان با پوشش نامناسب تذكر داده شد
رييس مركز اطلاع‌‏رساني نيروي انتظامي تهران بزرگ, اعلام‌‏كرد: در دومين روز از اجراي طرح برخورد با بدحجابي، به دو هزار و 198 زن و 91 مرد با پوشش نامناسب تذكر داده شد.
سرهنگ مهدي احمدي, رييس مركز اطلاع‌‏رساني نيروي انتظامي تهران بزرگ, در گفت‌‏وگو با خبرنگار ايلنا, گفت: روز گذشته به 10 نفر از مرداني كه براي نواميس مردم ايجاد مزاحمت كرده بودند، تذكر داده شد. همچنين سه خودرو حامل فرد بدحجاب نيز توقيف شد. وي، خاطرنشان‌‏كرد: تعداد خودروهاي حامل فرد بدحجاب كه در روز اول توقيف شدند، 47 خودرو بود كه در روز دوم به سه خودرو كاهش يافت. احمدي، افزود: در روز اول اجراي طرح برخورد با بدحجابي 8 خودرويي كه براي مردم ايجاد مزاحمت كرده بودند، توقيف شدند كه اين رقم در روز دوم به سه خودرو كاهش يافت. رييس مركز اطلاع‌‏رساني نيروي انتظامي تهران بزرگ, گفت: در روز اول اجراي طرح 24 خودرو و در روز دوم 21 خودرو به دليل ايجاد آلودگي صوتي توقيف شدند. به گفته وي, در روز اول اجراي طرح 20 مغازه عرضه كننده محصولات نامناسب و در روز دوم 45 مغازه توسط پليس پلمپ شدند. احمدي، يادآور شد: در دومين روز اجراي طرح 161 زن و 12 مرد با ظاهر نامناسب دستگير شدند. همچنين 6 مرد نيز به دليل ايجاد مزاحمت توسط پليس دستگير شدند.
رييس مركز اطلاع‌‏رساني نيروي انتظامي تهران بزرگ, خاطرنشان‌‏كرد: در اولين روز اجراي طرح 58 زن و در روز دوم 173 زن با اخذ تعهد آزاد شدند.
*********
با شكايت بسيج دانشجويي مديرمسوول روزنامه «اعتماد ملي» احضار به دادسرا شد
محمدجواد حق‌شناس، مديرمسوول روزنامه «اعتماد ملي» به اتهام نشر اكاذيب به قصد تشويش اذهان عمومي و افترا به شعبه‌ي سوم دادسراي كاركنان دولت احضار شد. به گزارش ايسنا، پرونده‌ي مذكور در شعبه‌ي سوم دادسراي كاركنان دولت با شكايت مدير امور حقوقي شركت ايران‌خودرو،‌ فرماندار اسلامشهر، وزارت كشور، سازمان بسيج دانشجويي و نماينده‌ي دادستان تشكيل شده است. اتهامات محمدجواد حق‌شناس، نشر اكاذيب به قصد تشويش اذهان عمومي و افترا عنوان شده است. محمدجواد حق‌شناس در اين زمينه گفت: احضاريه‌اي به دست من نرسيده است.
*********
حساب ايرانيان در سنگاپور بسته شد
همبستگی : بزرگترين بانك سنگاپور، در اقدامى غيرقانونى و فراتر از تحريم هاى تعيين شده از سوى سازمان ملل، حساب ايرانيان مقيم اين كشور را غيرفعال اعلام كرد‌.‌به گزارش انتخاب اين بانك، 14 روز به مشتريان ايرانى خود مهلت داد تا حساب خود را خالى كنند‌.‌ گفتنى است، هشدار اين بانك سنگاپوري، شامل شركت هاى ايرانى و حتى دانشجويان ايرانى مقيم اين كشور مى شود‌
نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

۰۲ اردیبهشت ۱۳۸۶

بدحجابی مردانه

معاون مبارزه با مفاسد اجتماعی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ از اجرای طرح مقابله با بدحجابی آقایان در تهران خبر داد.
این در حالی است اجرای طرح مقابله با بد حجابی (خانم‌ها) از روز شنبه اول اردیبهشت ماه آغاز شده است.
به‌گزارش خبرگزاری ایرنا، سرهنگ سید محمد حسینی روز شنبه در جمع خبرنگاران مصداق‌های بدحجابی برای آقایان را مورد اشاره قرار داد و اظهار داشت: "در چند روز آینده مصداق بدحجابی آقایان اعلام خواهد شد".
حسینی افزود: "بیشترین هدف ناجا از اجرای طرح بدحجابی در سراسر كشور عملیات روانی و پیشگیری بوده كه تاثیر خود را بخوبی نشان داده است".
معاون مبارزه با مفاسد اجتماعی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ اظهار داشت: "عملیات ما در این طرح شامل مراحل ارشادی، دستگیری، انتظامی و قضایی است كه‌ افراد بدحجاب در صورت عدم تمكین به ‌ارشادات ماموران، دستگیر و به پایگاه‌های مبارزه با مفاسد اجتماعی در تهران منتقل می‌شوند".
در سال‌های گذشته نیز همزمان با فرا رسیدن فصل گرما در ایران، نیروی انتظامی چنین اقداماتی را در دستور کار خود قرار داشت. اما به نظر می‌رسد این طرح‌ها چندان دوام و اثری نداشته‌اند.از یک سو جامعه جوان ایرانی که نزدیک به هفتاد درصد آن، زیر سی سال دارد، گسترده‌تر از آن است که بتوان با نیروی پلیسی، رفتارهای اجتماعی‌اش را به سادگی تغییر داد. از دیگر سو دولت ایران نیز چندان مایل نیست با سختگیری‌های گسترده وادامه‌دار موجی از نارضایتی را در میان اقشار مختلف جامعه ایجاد کند. به‌ویژه در شرایطی که با فشار خارجی روبرو است. محمود احمدی‌نژاد، خود نخستین کسی بود که دستور داد دختران ایرانی به استادیوم‌های فوتبال بروند؛ گرچه این حرکت وی با مخالفت برخی روحانیون مواجه شد
نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

۰۱ اردیبهشت ۱۳۸۶

مقاومت

مقاومت کرد، گفت: این جا را دوست ندارم. مهد کودک خودم را می خواهم. جدی بود، آن قدر جدی که مجبور شدیم با هم از مهد کودک خارج شویم برویم جلسه!!آن جا هم آن قدر آتش سوزاند که دوستان ترجیح دادند بدون من جلسه را ادامه دهند.
کی باور می کند که یک دختر دو سال و چهار ماهه در مورد انتخاب مهد کودک خودش تصمیم بگیرد ؟ خدا به داد شوهر کردنش برسد
******
دارم با سر می افتم تو کار تحقیق سینمایی، یعد از کار اول که یکی دو روز قبل از عید شروع شد و هنوز به شدت درگیرشم، کار دوم هم به مرحله قرارداد رسید. خدا عاقبت امسال را به خیر کند. امسال سال سینماست نه مطبوعات.


نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

۳۱ فروردین ۱۳۸۶

به آفتاب سلام دوباره خواهم داد

نمی دانم این چندمین بار است که شکل عوض می کنم. هر بار که رنگ و روی وبلاگ عوض می شود انگار این منم که پوست انداخته و حالا مدتهاست که مدام در حال پوست ریزی هستم. باز هم شکلم عوض شد، احساس می کنم کمی جوانتر شدم، آزادترو البته شاداب تر.
سال 86 سال غریبی است. پر از حرف و تغییر و تحول.
****
رعنا فیلم اخراجی ها را ندید، حوصله اش نکشید که ببیند اما هر بار که سر لگن مامان( توالت فرنگی) جیش می کند می گوید:
ای ول، ای ول، رعنا جونو ای ول
نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

۱۹ فروردین ۱۳۸۶

خط هاي سفيد مقطع

تازه رسيدم، هنوزنفسم از بالا آمدن از 56 پله جا نيامده، اما هزار حرف نزده توي كلمه ام وول مي‌خوره. ماجرا از اتوبان مدرس شد، ساعت 10:30 شب، اتوباني پر از اتومبيل، اتوباني با حاشيه تازه بازسازي شده، اتوباني با هزار تا سرعت. با خط هايي مقطع، مقطع و پايان ناپذير. مي‌راندم سريع، اتوبان خلوت تر از آن بود كه از سرعت بترسم. از كنار اتومبيل ها مي‌گذشتم، سريع. اتومبيل هايي نو و قديمي، لوكس و فرسوده، با چراغ هايي روشن يا خاموش.مي‌گذشتم و از افتادن نور چراغ هاي اتومبيل هايي كه جا مي‌ماندند بر روي آينه لذت مي‌بردم، لبخندي از سر ظفر! مسخره و احمقانه روي لبم نشسته بود. تا اين كه خط ها را ديدم. خطهاي مقطع كه از زير اتومبيل مي‌گذشتند. بلاانقطاع، مداوم، عبوري كه با فشار پاي من روي پدال سريع تر مي‌شد، سريع تر، سريع تر.
خط ها انگار از بطن اتومبيل مي‌گذشتند،‌سمج و بي تغيير. با من مي‌پيچيدند و رهايم نمي‌كردند، اتومبيل سبز يشمي را هم. انگار موجوداتي خيالي و وهم انگيز كه همديگر را دنبال مي‌كردند و من را و به دنبال پاهايي مي‌گشتند ظريف، تا از ميانشان بگذرند، تا خود را در آن حل كنند، تا مگر امتداد يابند. خط هاي مقطع بي‌پايان. و پاهاي نازك اتومبيل من مي‌گريخت از آنها، از رويشان، از كنارشان و پناه مي‌جست، شايد اتوباني بي خط، بي انتها. پر از خطوط ممتد. آنها به پاهاي سبز يشمي مي‌چسبيدند و آن ها جيغ مي‌كشيدند و فرار مي‌كردند و باز در دام بودند پاهاي سبز يشمي اتومبيل من.

۱۸ فروردین ۱۳۸۶

امروز، شنبه

بلاخره دنياي مجازي برادر تورنگ را هم آلوده كرد وايشان هم شدند وبلاگ نويس. و حالا نوبت ماست كه چپ و راست زنگ بزنيم و توضيح بخواهيم و خلاصه تلافي كنيم.اما، حضور مجازي شان مستدام.
البته بگويم اين اقاي تورنگ جزء معدود برادران من هستند. در اين زمانه كمند مرداني كه بتوان برادرناميدشان.
******
ترسيدم، هول برم داشت. داشتيم مثل هميشه براي هم دلبري مي‌كرديم:
عزيز مامان كيه؟
رعنا
نفس مامان كيه؟
رعما
چيگر مامان كيه؟
رعنا
عشق مامان كيه؟
كباباش( كتاباش)
*******
اين در هم دارد حكايتي مي‌شود. بار اول كه از آن رد شدم، مبهوت حياط سبز شدم و از آن گذشتم. اما امروز، براي دومين بار صدايي از آن سو پرسيد بله؟ و من گفتم صبح به خير و در باز شد، اما نشد. با تمام انرژي صبح شنبه آن را فشار دادم اما در فقط كمي باز شد. به اندازه اي كه بگذرم، نه با راحتي، نه با سرعت. بايد گام هايم را مي‌شمردم و ارام مي‌رفتم. آرام تا حياط سبز را ببينم، آرام تا فكر كنم، كجا مي‌روم، چرا مي‌روم. انگار در جان داشت، صاحب خانه او بود، نه آن كه بي درنگ در را گشوده بود. از در مي‌گذشتم و فكر مي‌كردم نبايد براي اين خانه بسته بزرگ هديه آورد، از در رد نمي‌شود، بايد كوچك باشد و بزرگ، براي عبور از اين در بايد رياضت كشيد، كمي چاق تر باشي اذن دخول نمي‌دهد، براي عبور از اين در بايد آرام باشي، صبور باشي، اين در يا تندي، سرعت و فشار كنار نمي‌آيد، سماجت كني، مي‌كوبد توي دهانت تا آرام شوي.
موقع بيرون آمدن، آرام در را باز كردم، آن را كشيدمف كمي همراهيم كرد و بعد ايستد، آن قدر تنگ كه مبادا جز كيفي كه بر دوش داشتم، چيز ديگري را از آن عبور دهم. از در رد شم. رهايش كردم آرام و با طمانينه بسته شد. من ماندم و پشت سرم دري سبز كه جان داشت و صداي بدرودش را شنيدم. كمي زنگ داشت صدايش، كهن سال بود انگار، مهربان بود. جان داشت انگار.
شاملو را زمزمه كردم و گذشتم:
بايد استاد و فرود آمد
در آستان دري كه كوبه ندارد
اگر به گاه آمده باشي دربان در انتظار توست
و اگر بيگاه....

۱۴ فروردین ۱۳۸۶

دنياي ما؛ دنياي آنها

امروز داشتم با استاد حرف مي‌زدم كه بحث كشيد به آمستردام و بهشتي كه براي مردان زميني ساخته اند. زناني كه هر يك، يك تاريخ را پشت سر دارند و آن جا چه ارزان خود را مي‌فروشند. استاد از تاريخ و عظمت آن حرف مي‌زد و من به فيلمي كه به عنوان يك پورنوگرافي پرفروش ايراني ديده بودم فكر مي‌كردم. سه زن، در برابر دوربيني كه به تلويزيون وصل بود، انگار خود را كشف مي‌كردند. ناديده هاي خود را مي‌ديدند. مي‌ديدند كه عشوه فروشي يعني چه، به دنبال زيبايي هايي بودند كه از زبان مشتريانشان شنيده بودند و حالا مي‌خواستند خود مشتري باشند. فيلم 10 دقيقه اي تمام نشده بود كه من از زور حالت تهوع به دستشويي رفتم.
با خود چه كرده ايم؟ يكي آن سوي دنيا بهشتي مي‌سازد كه انديشمندان را به بررسي تاريخي روسپيگري وا مي‌دارد و ما فيلمي را مي‌خريم كه تهوع آور است و البته خوب مي‌فروشد. با خود چه كرده ايم ما؟
*******
از صبح روز سيزده شروع شده بود. داستان هاي دروغ سيزده يكي بعد از ديگري مي‌رسيد: گوگوش برگشته ايران، ابراهيم نبوي ايران است، امريكا با دو جنگنده به ايران حمله كرده و ده ها داستان ديگر. ديروز گذشت و خوب، قصه ها هم فراموش شد. صبح با عجله به سر قراري مي‌رفتم كه موبايلم زنگ زد و دوستي احوال پرسيد . گفت: وبلاگت فيلتر شد؟ من حيران كه: نه. تا ديشب درست كار مي‌كرد. آدرس را با من چك كرد و گفت: خوب، اين آدرس فيلتر شده و من كلي خوشحال شدم كه: بابا ما هم رفتيم جزء آدم حسابي ها و ديده شديم و كشف شديم و كلي از اين جور مسخره بازي ها.
آخه برادر، شما هم؟ مگر من طفلك چه كرده بودم كه احساسات من را به بازي گرفتيد و من را در توهم سياسي بودن و مهم بودن فرو برديد. آقا به خدا اين جور شوخي ها آخر و عاقبت ندارد. تا قبر آ ‌آ ‌آ