۳۱ فروردین ۱۳۹۱

چرا پاهای من چاق است؟

انگار باید منتظر مشکلاتی باشم که هیچ وقت فکر نمی کردم اتفاق بیفتند، بعد از 10 روز تعطیلات بهاری رعنا به مدرسه برگشت. اما عصر دوشنبه با این سوال اومد سراغ من که: مامان چرا پای همه بچه ها لاغر است و پاهای من چاق؟ خوب جوابش برای من واضح  بود: خوب چون تو هیکلت عین بابات است، او هم پاهای درشتی دارد که باعث شده او در ورزش هایی مثل فوتبال خیلی موفق باشه.
ظاهرا بحث تمام شد.
روز سه شنبه داشتیم ویدیویی از کلاس باله جدیدش را می دیدیم که گفت: من به این کلاس نمی رم. منتظر غرولندهای عادی بودم که گفت: اینها را ببین همه موهاشون بلوند است، موهای من مشکی است.
خشکم زد. فقط تونستم بگم: خوب باشه، چه فرقی می کنه؟ وقتی سوال بعدی را پرسید فکر کردم جوابی ندارد چون پرسید: مامان، پاهای چاق برای باله بهتره مگه نه؟ من هم خوشحال از این که موضوع عوض شده گفتم: معلومه که بهتره، پاهای تو عضلات بیشتری برای کنترل وزنت دارد.
ظاهرا بحث خاتمه یافت و من با لبخند یک مادر خوشحال به زندگی ادامه دادم.
چهارشنبه، بالاخره به کلاس جدید باله رفت و شادمان با لپ های برافروخته و بدن خیس از عرق امد بیرون. نشسته بود روی زمین و لباس عوض می کرد که اشاره کرد به دختران نوجوان کلاسشان که ظاهرا از نظر او بالرین حرفه ای محسوب می شدند و گفت: مامان ببین، هیچ کدومشون مثل من پاهاشون چاق نیست.

نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

۱۹ فروردین ۱۳۹۱

هفت ساله شده است

هفت ساله شده است، رعنا را مي گويم، روزهايش مثل برق و باد مي گذرد، هر روز موهايش بلندتر، قدش بلندتر و وزنش زياد تر مي شود، اما فقط اين نيست، نگراني هايش، دغدغه هايش و رنج هايش هم قد مي كشد. من هم تنها شاهد ارام همه اين ها شده ام. گاهي حتي از حرف زدن هم مي ترسم، مي ترسم رنجي به رنج هايش اضافه كند. ماه پيش مشاور مدرسه شان اعتراض داشت: رعنا تنها كلاس اولي اي است كه از اخبار سي ان ان و بي بي سي خبر دارد، سونامي در ژاپن، انقلاب در مصر و تونس و كشتار در سوريه را. قول دادم كه ديگر شبكه هاي خبري را نگاه نكنيم و اخبار تازه را وقتي كه او هست رد و بدل نكنيم. درست مي گفت رعنا دارد بزرگ مي شود و رنج هايش به اندازه اي هست كه براي دل كوچكش بس باشد. دندان هايش يكي يكي مي افتند، شلوار محبوبش كوتاه شده است، ميشكا بيشتر با لي لي بازي مي كند تا او، مايكل دو ماه ديگر به امريكا باز مي گردد، كلاس باله اش تعطيل شده و او ديگر ويكي را نمي بيند، همين ها بس نيست؟؟؟