۱۵ اسفند ۱۳۹۱

هشت سالگی و کت واک

مثل برق و باد گذشت، انگار همین دیروز بود که هر چی دلم می خواست تنش می کردم و او خوشحال و خندان، می دوید برای ادامه بازی اما، همه چیز از ابتدای کلاس دوم سخت تر شده است. پیش از این فکر می کردم که روپوش مدرسه، محدودیتی برای بچه هاست اما حالا دارم به این نتیجه می رسم که روپوش مدرسه، فرشته نجات مادرهاست. 
از همان یک هفته مانده به شروع مدرسه، با دیدن فیلم McKenna Shoots for the Stars   همه زندگی اش شد ژیمناستیک.  مدرسه ها که شروع شد، یونیت اول ورزششون، ژیمناستیک بود که خوب شد قوز بالاقوز. روزهایی که کلاس ورزش داشت، مهم ترین ویژگی لباس براش این بود که بتونه باهاش به قول خودش اسپلیت کنه، یعنی دو پاش را از دو طرف باز کنه و بنشینه روی زمین. این طوری شد که تمام جوراب شلواری ها و شلوارهای پارچه ای کنار رفتند و فقط شلوارهای نرم و راحتی را می پوشید که به راحتی کش بیایند. 
روزهایی که کلاس باله داشت هم روزهای خوبی نبود چون باید لباسی می پوشید که با کمترین تغییر بتواند لباس باله را روی آن تنش کند. 
همین دو هفته پیش تعطیلات اسکی مدرسه بود و چون هیچ کدام ما علاقه ای به اسکی نداریم، ترجیح دادیم خانه بمانیم و البته برای جلوگیری از جنگ جهانی سوم میان پدر و دختر سعی کردم برنامه بازی با چند دوستش بگذارم. در میان آن همه برف و سرما، همسایه ها در اولویت بودند اما، بعد از دو روز بازی در خانه یک همکلاسی از بریتانیای کبیر، هر روز داستان جدیدی داریم. یک روز از من خواست تا شالم را قرض بگیرد. شال صورتی پشمی را به او دادم و دقیقه ای بعد، در حالی که آن را عجیب و غریب دور تنش پیچیده بود، آمد و شروع کرد کت واک راه رفتن و گفت: مامان، شکل «میس امریکا» شدم مگه نه؟؟ 
در حال شاخ در آوردن بودم. این همان دختری بود که تمام هفته گذشته را گوله برفی درست کرده بود و توی 40 سانت برف دوچرخه سواری کرده بود؟ 
این آخرش نبود. دیشب پتویی را با عرض 50 سانت روی زمین پهن کرده بود و مدام از این سو تا آن سوی ان را قدم می زد و سعی می کرد توازن خودش را حفظ کند. خودم را به کتابی که دستم بود سرگرم نشان دادم. اما یک بار که چشمش به من افتاد، فهمید دارم نگاهش می کنم و سریع شروع کرد به پشتک زدن روی پتو و بلافاصله توضیح داد: دارم ژیمناستیک کار می کنم. این یعنی "کت واک" عملی است که نباید بزرگترها از آن باخبر شوند. 
صبح امروزاما، تیر آخر زده شد. در هوای منهای 9 درجه زیر صفر، برایش یک پلور یقه اسکی و شلوار جین دو لایه و گرم گذاشتم که یک مرتبه صدای اعتراضش بلند شد: مامان می شه یک کم لباس  fancy تر بهم بدی؟ 


نوشته رویا کریمی مجد