۳۱ خرداد ۱۳۸۵

دم خروس را باور كنيم يا قسم حضرت عباس را. از يك طرف خبرگزاري مستقل ايسنا مي‌نويسد:در فضاي كاملا محفوظ و مطابق با موازين كامل اسلامي،
اولين دوره‌ي مسابقات دوچرخه‌سواري بانوان، مردادماه برگزار مي‌شود.
از طرف ديگر مي‌گويند:
مشاور رئيس جمهور ايران آقای مشاعی در گفت و گو با روزنامه الصباح چاپ تركيه، به خبرنگار زن اين روزنامه كه مي‌پرسد: آيا ميتوانم روسری خود را از سر بردارم مي‌گويد: بلی اينجا ايران آزاد است! وی اضافه مي‌كند در ايران استفاده از حجاب بدون اجبار است و هيچ فشاری از طرف حکومت در استفاده از حجاب اعمال نمی شود ، اين يک انتخاب کاملا شخصی است ، اگر شما در ايران از روسری و حجاب استفاده نکنيد هيچ مقام دولتی به شما تذکری نخواهد داد ، البته شايد به شما بگويند که اين کار برخلاف عرف و عادات ملی ماست و اگر استفاده کنيد بهتر است ، ولی باز تاکيد می کنم که هيچ اجباری در کارنيست!

۲۹ خرداد ۱۳۸۵

رويا در بهشت
مي‌گن بهشت و جهنم همين دنياست. قبول دارم. با تمام وجودم چون الان توي بهشتم. نشسته بودم پاي كامپيوتر و سايت‌ها را زير و رو مي‌كردم . اصلا متوجه اومدن رعنا به اتاق نشدم. يكمرنبه ديدم زانوم خيس شد. رعنا لبهاش را چسبانده بود به پام و بوسم مي‌كرد. وقتي از خوشحالي دلم غنج رفت، نتونستم مقاومت كنم و بغلش كردم.( با خودم عهد بسته بودم پشت كامپيوتر بغلش نكنم) دستش را جلو آورد و يك دانه انگور خنك توي دهنم گذاشت. من به بهشت رفتم.

عكس‌هاي جذاب حسن از فرانكفورت‌

۲۶ خرداد ۱۳۸۵


براي ويدا:
ما خوبيم و خوشبخت‌تر از هميشه. رعنا دل مي‌برد و من واله او مشغول مهمانداري هستم. بعد از رفتن مهمان‌ها حتما مفصل مي‌نويسم.

۲۳ خرداد ۱۳۸۵

ما كجاي تاريخ ايستاده‌ايم؟
براي اولين بار بعد از 18 تير 78ناظر يك تجمع بودم. در اولين فرصت همه آن چه را كه ديدم مي‌نويسم. شايد امشب.

تجمع ميدان هفتم تير

۱۷ خرداد ۱۳۸۵

از سفر برگشتيم، يك سفر غيرمنتظره كه برنامه‌اش چند ساعت قبل از حركت تنظيم شد. صبح جمعه يك مرتبه دلم براي مامانم تنگ شد و ساعت 8:30 شب، من و رعنا و جليل تهران را به طرف مشهد ترك كرديم. ساعت 7:45 صبح رسيديم مشهد. البته نيمه راه حدود دو ساعت توقف كرديم و جليل خوابيد. جالب اين‌جا بود كه هيچ كس از اين اقدام متهورانه ما خوشحال نشد و همه كلي ما را دعوا كردند، چون حادثه تاسوكي و كرمان هر دو نيمه شب اتفاق افتاده بود و ما يادمان نبود كه ديگر جاده‌هاي كشور در شب امن نيستند.
اما، رعنا تا توانست از همه دل برد. تا جايي كه توان داشت در حياط خانه مامان بزرگش دويد و جوجوها را كه روي درخت لانه ساخته بودند به همه نشان داد. جالب بود كه پيش هيچ كس غريبي نمي‌كرد و از دم به همه بوس مي‌داد. در حرف زدن و انتقال مفاهيم هم كلي راه افتاده. وقتي مي‌پرسم: مامان مال كيه؟ مي‌گه: من. بابا مال كيه؟ من. والا مال كيه؟ من. بوس مال كيه؟ لبهاش غنچه مي‌كند، آماده بوس دادن.
يك خاطره:روز بازي ايران و بسني، جليل و رعنا در خانه تنها بودند. وقتي ايران گل اول را مي‌زند، جليل هيجان‌زده فرياد كشيده:گ....ك. رعنا اول دستهاش را گذاشته روي گوشهاش و بعد گفته: ده. جليل هم سرخ شده از خجالت.
دارم به تعبير بهشت زير پاي مادران است فكر مي‌كنم. كدام بهشت؟ مگر از زماني كه زني مادر مي‌شود، در جايي غير از بهشت زندگي مي‌كند؟
پدري پس از ورود به محوطه خوابگاه به زندگي دختر دانشجويش پايان داد
خبرگزاري دانشجويان ايران - اروميه
پدري كه نتوانست دختر دانشجوي خود را راضي به ترك تحصيل كند، با پيچاندن روسري دور گردنش، به زندگي وي پايان داد و در جريان تحقيقات پليسي مدعي شد كه مدتي برخي تغييرات رفتاري و اخلاقي را در دخترش كه در شهرستان ديگري مشغول ادامه تحصيل بوده، مشاهده مي‌كرده است.
به گزارش خبرنگار «حوادث» ايسنا، صبح روز جمعه 12 خرداد ماه، مركز فوريت‌هاي پليسي110 شهرستان خوي از سوي مسوولان يك خوابگاه دخترانه در جريان وقوع يك فقره قتل قرار گرفتند.
با اطلاع حادثه به پليس، بلافاصله ماموران جهت بررسي موضوع عازم محل وقوع جنايت شدند.
با حضور ماموران پليس، نماينده پزشكي قانوني و دادستان دادسراي عمومي و انقلاب شهرستان مشخص شد: يكي از دختراني كه در اين خوابگاه سكونت داشته به هويت «نسرين» به وسيله روسري خفه شده است.
همچنين تحقيقات پليسي در خصوص جنايت رخ داده نشان داد كه اين دختر توسط پدرش به هويت «عبدالصحاب» به قتل رسيده است.
با انتقال جسد به سردخانه بيمارستان «قمربني‌هاشم (ع)»، ماموران پليس آگاهي پيگيري‌ها را جهت دستگيري متهم به قتل آغاز كردند تا سرانجام به نتيجه رسيد.
بنابر اظهارات متهم به فرزند كشي، «نسرين» (مقتول) در ماههاي اخير دچار تغييرات رفتاري و اخلاقي شده بود، به طوري كه وي چندين بار به دخترش در خصوص رفتارهايش تذكر داده بود.
وي در جريان بازجويي‌ها به ماموران پليس گفت: بعد از اين كه نتوانستم «نسرين» را راضي به ترك تحصيل و بازگشتن به دهلران كنم، مشاجره‌اي ميان من و او بالا گرفت و بدين ترتيب حين درگيري لفظي از شدت عصبانيت ناگهان با پيچاندن روسري دور گردنش، وي را كشتم.
گفتني است، «نسرين» 20 ساله دهلراني، دانشجوي ترم سوم كارداني كامپيوتر در شهرستان خوي بود و در يكي از خوابگاههاي اين شهر اقامت داشت.