رعنايي مثل خورشيد
رعنا اولين نامه زندگيش را دريافت كرد ، اين نامه را والا پسرخاله هفت ساله او برايش نوشته است. " هر چه رعنا است مثل خورشيد است، هميشه پيداست، وقتي رعنا هست، من دوستش دارم. و امضا كرده : والا
وقتي نامه را پدر والا داد دست رعنا بغض كردم. باورم نميشد كه رعناي من هنوز شش ماهه نشده گير ارتباطات و نامهنگاري افتاده باشد.و وقتي نامه را باز كردم و خواندم بغضم شكست. فكر ميكنم با اين نامه والا استعداد خودش را در شعر نشان داد. اميدوارم پدر و مادرش به اين كشف احترام بگذارند.
رعنا با تلفن حرف ميزند. صداي جليل را كه ميشنود جيغ ميكشد و دست و پا ميزند. زودتر از آن كه بايد معني دلتنگي را ميفهمد. اين چند روز جليل كمي ديرتر،يعني وقتي رعنا خواب بود به خانه ميآمد، صبح هم قبل از بيدار شدن رعنا ميرفت. امروز صبح كه رعنا بيدار شد و او را كنار خود ديد با صداي خندههايش من را بيدار كرد. قبل از آن كمي نق نق كرده بود و جليل او را آورده بود روي تخت و كنار خودش خوابانده بود. رعنا برخلاف هميشه ساعت 5/7 از خواب بيدارشد و تا رفتن جليل بيدار ماند.
وقتي رعنا را بغلم ميگيرم، نفس كشيدن برام سخت ميشود. هراس از دست دادن...... شايد بايد با يك روانپزشك مشورت كنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر