حاج آقا مردي است ميان سال با موهاي جوگندمي، ميانه قامت و گاهي خوشرو. او تنها مردي است كه حاضر شد بگويد كه چند همسر دارد. آن هم بعد از آن كه گفتيم چرا هيچ مردي حاضر نميشود در مورد اين اتفاق حرف بزند. او از ازدواج اولش ميگويد، ازدواجي عاشقانه با زني متفاوت با فرهنگ خانواده. زني که خانواده تا زمان جدايي هرگز او را نپذيرفت. اما آنها عاشقانه زندگي کردند و دو بچه داشتند که زن که سه سال از حاج اقا بزرگتر بود اعلام کرد ديگر نمي خواهد فرزند بيشتري داشته باشد اما حاج آقا فرزند را برکت زندگي ميدانستند.
خواهر ها به خواسگاري رفتند اما کسي حاضر نبود همسر دوم شود. همين شد که حاج آقا ، خانم را توافقي طلاق دادند و با زني ديگر ازدواج کردند. اين بار کاملا سنتي و با انتخاب خواهرها. اما کمي بعد، به دليل وابستگي به بچه ها، به همسر اول رجوع کردند، در کمال آرامش و خوشبختي.
زندگي ادامه داشت تا اين که زني جوان و برازنده در دفتر حاج آقا مشغول به کار شد. تلاش هاي ايشان براي يافتن همسري با کمالات و مطابق ميل خانم بي نتيجه ماند تا روز ي که از ايشان پرسيد چرا به هر فردي که معرفي مي کنيم جواب رد مي دهي؟ و او با زبان بي زباني گفت که ترجيح مي دهد به عقد حاج آقايي خداشناس و مهربان و مومن در آيد و به حمدالله، بعد از جاری شدن صیغه عقد، دو سه سالی است که هم حاج آقا از سومین همسر خود راضي هستند و هم خانم.
موهای سپید حاج آقا نشان از تجربه فراوان او در زندگی داردو هرچند دلالت کردن سه زن و زندگی به شیوه ای که هیچ کدام از وجود دیگری بویی نبرد هم کار آسانی نیست. دل پرخون حاج آقا اما فقط به خاطر این بخش آخر است: ویژگی زن های ایرانی. او می گوید: نمی دانم چرا در جامعة ايران وضعيت اينجوري است. چرا یک قدم آنطرفتر نميگذاريد. در كشورهاي مسلمان ديگر اينجوري نيست. اين مسئله در كشورهاي عربي ريشة تاريخي دارد. در لبنان و عربستان 4 زن در يك خانه با هم زندگي ميكنند. شايد گاهي هم اختلاف پيش بيايد ولي مرد كه ميآيد همه با هم مينشينند. در افغانستان و حتي چين كه مسلماناني دارد هم وضعيت مشابه است. خودم سال ها پيش در سوريه ميديدم كه زنها بيشتر راغب هستند كه با مرد زندار ازدواج كنند تا با مرد بيزن براي اينكه آن مرد تجربة زنداري دارد. شما اگر بخواهيد كسي را استخدام كنيد از او نميپرسيد تجربة كاريتان چقدر است؟
فقط زنهاي ايراني از اين حالتها دارند، گاهي جاريها از هووها هم بدترند. شايد اين مسئله ريشه در زرتشتي يا گبر بودن ايرانيها دارد.
او ریشه اشتیاق مرد برای تجدید فراش را، بدرفتاری زن ها می داند و می گوید: والله بنده متوجه شدهام كه گاهي افرادي با روحيات مختلف كنار هم قرار ميگيرند. مثلا ميبينم مردي خيلي اهل معاشرت است اما زنش اصلاً معاشرت دوست ندارد. مرد و زن وقتي شروع كنند به پرخاشگري خصوصاً در جمع نسبت به هم سرد ميشوند. مردها نسبت به زني كه عليالدوام سركوفت بزند، مسخرهشان كند، سرد ميشوند و خوب اين ميتواند دليلي براي ازدواج مجدد باشد چون مردي كه به زن خودش سرد شد، دنبال زن ديگري است تا خلأ وجودي زنش را پر كند ولي اگر زن هنر داشته باشد، آيين همسرداري بداند، مرد به اينجا نميرسد. اين هم خيلي ظرافت ميخواهد.»
او طلاق را نیز از تبعات همین رفتارهای زنانه می داند: اوايل زندگي، رودربايستي زياد است اما يك مدت كه ميگذرد يواشيواش اختلافها زياد ميشود. بعد هم جدال است و مشاجره و گاهي به طلاق هم ميكشد. پس زناني داريم كه بهدليل اختلافات روحي طلاق ميگيرند، زناني هم هستند كه يا شوهرانشان شهيد شده يا فوت شده يا مشكل مالي داشتهاند يا مردشان معتاد بوده، اينها زنان تنهاماندهاند. بگذريم از دختراني كه تا سن بالا ازدواج نكردهاند.»
حاج آقا قبول دارد كه گاه شروع رابطة مرد متأهل با زني ديگر از يك نگاه، از يك برخورد شروع ميشود و مرد تعهدش نسبت به زن اول را زير پاي تنوعطلبياش ميگذارد: «البته اين اتفاق يكطرفه نيست، دوطرفه است. استاد مطهري هم ميفرمايند كه مردهاي هوسباز دنبال ازدواجهاي پيدرپياند و كساني هم كه الان با تعدد زوجات مخالفت ميكنند، به استناد به همين، چندهمسري را مذموم ميدانند. مسلماً نگاه توأم با شهوت حرام است. نگاهها فرق دارد، بستگي به نيت دروني افراد دارد. كسي كه مريض است، ساديسم دارد، باطنش خراب است، علتش هر چيزي ميتواند باشد. يكي از علتهايي كه فردي دنبال حرام ميرود، لقمة حرام است. لقمة حرام خيلي بدتر از نطفة حرام است. اما وقتي لقمه طيب و پاك شد، نگاه هم پاك ميشود، نيت هم خوب ميشود و هوسبازي كم ميشود.»
برميگردم به بحث اختلافات بين زن و شوهر كه مرد را به ازدواج با زني ديگر ميكشاند و ميپرسم: « چرا زن و شوهري كه شريك زندگي هم هستند و شايد بچههايي از اين ازدواج دارند، بهجاي آنكه اختلافات را برطرف كنند، مشاورة خانوادگي بگيرند و پيش روانشناس بروند، به اين سرنوشت دچار شوند كه مرد با ازدواج دوباره مشكلات خود را حل كند و زن هم مجبور به پذيرش باشد و مشكلاتش بيشتر شود؟»
حاجآقا نگاهي مياندازد: «دسترسي به روانشناسهايي كه بخواهند اين مسائل را حل كنند، خيلي ساده نيست. زياد هم نيستند. خصوصيهايشان هم خيلي گران حساب ميكنند.»
گرانتر از ازدواج مجدد؟
نه واقعاً...
ازدواج مجدد يك هزينة مادامالعمر است ولي پيش مشاور كه بروند، حداقل دو، سه جلسه پول مشاور ميدهند.
پس تكليف اونهمه زن تنهامانده چه؟
اينهمه مرد تنهامانده داريم كه ميتوانند مشكلات آن زنان را حل كنند. واقعاً لازم است مردهاي متأهل نگران زنان تنهامانده باشند؟
بيشتر مردهاي تنهامانده جوان هستند. تفاوت خيلي فاحشي است بين مردان تنهامانده با زنان تنهامانده... كم داريم مرد مسن تنهامانده...
اغلب مردهاي متأهل هم كه براي ازدواج دوم سراغ زنهاي همسنوسال خودشان نميروند كه بشود گفت يك زن تنهامانده گرفتهاند و حامي مالي و پشتيبانش شدهاند، اغلب سراغ دختران جوان ميروند.
اين موارد برميگردد به بحث هوسبازي ولي خوب توجه داشته باشيد كه آن زن جوان چرا زن دوم شدن را قبول ميكند. مسائل مالي داشته يا از طرف خوشش آمده يا كمبودهايي داشته كه اين مرد ميتوانسته جبرانش كند. شما موارد مريضي و هوسبازي را بگذاريد كنار، به بحث سلامت تعدد زوجات دقت كنيد. بههرحال جامعه بايد فكري براي زنان تنهامانده بكند. براي زني كه شوهر ندارد و بيوه شده خيلي سخت است كه ديگران بفهمند زني تنهاست. قديم، بعضي زنان كه تنها ميشدند ميرفتند خدمت بزرگي و ميگفتند آقا، اسم شما روي من باشد تا بقيه نگاهها و زبانها قطع شود. اينها از تنهايي و حرف و حديثها و اينكه نگاههايي دنبالشان باشد، رنج ميبردند.
همين نگاهها و حرفها نيست كه به ازدواج دوم مشروعيت ميبخشد؟ بقال محلهاي كه خودش زن و زندگي دارد، اگر بداند كه ازدواج مجدد ممنوع است، ديگر برايش چه اهميتي دارد كه چند تا زن در آن محله تنها زندگي ميكنند و قاعدتاً اين حرفها و نگاهها هم از بين ميرود.
چپ چپ نگاه مي کند، کمي دلخور است: انگار شما هم مخالف هستيد!
بههرحال اين پرسشها وجود دارد.
ولي شما خودتان را در موقعيت زناني قرار نميدهيد كه همسر ندارند. به يك زن تنها، خانة اجارهاي نميدهند. شما از واقعيت جامعه خيلي دور هستيد...
دوازده سال است كه همسر يکي از اقوام نزديک من فوت كرده و با بچههايش زندگي ميكند.
اين كه بچه دارد. من ميگويم زن تنهاي بدون شوهر، شما از 100 تا مالك، از ده تا آژانس املاك بپرسيد به زن بيوة تنها خانه اجاره ميدهند يا نه؟ خيليها نميدهند. بايد ضامن بياورد، برادر و پدرش بيايند تا مطمئن شوند زن ناجوري نيست و مرد به خانه نميآورد ولي اگر مردي همراهش باشد، خيلي راحت به آنها خانه ميدهند.
حاجآقا شما از نظر اخلاقي درست ميدانيد كه زني براي برطرف كردن مشكلات خودش، آشيانة زن ديگري را بههم بريزد؟
چرا بههم ميريزد؟ زن اول است كه بهخاطر حسادت و به خاطر بُخل زندگي را بههم ميزند، چون تنگنظر است و فكر ميكند روزياش كم ميشود. روزي را خدا ميدهد. وقتي شما ازدواج كرديد، روزيتان هم ميآيد. اين تنگنظري است كه زن اول فكر ميكند چيزي از او كنده ميشود، زن ديگري آمده و دارد نان او را ميخورد. هركس يك روزي دارد و همان روزي خودش را ميخورد.
شما كه به جنبههاي مذهبي اشاره داريد، چرا اين تأكيد آية 129 سورة نساء را كه ميگويد شما هرگز نميتوانيد بين همسران عدالت را برقرار كنيد، مدنظر نداريد؟
○ ولي از اين آيه نميشود استنباط كرد كه ازدواج مجدد نكنيد. ميگويد كه شما استطاعت برقراري عدالت را نداريد، آن هم براي ازدواج دائم است البته.
فكر ميكنيد مردي كه زندگي خودش را به لحاظ عاطفي، رواني و حسي بين دو زن تقسيم ميكند ، آيا قادر به برقراري عدالت هست؟
گاهي زن و شوهري با هم اختلافات شديدي دارند كه يك ازدواج ديگر ميتواند كلي از اين مشكلات را حل كند. فرض كنيد زن و شوهري اختلافاتي در روابط جنسيشان دارند كه باعث مشاجره و ناآرامي مرد ميشود. وقتي اين مرد ازدواج مجدد ميكند آرامش خود را بهدست ميآورد، روحيهاش آرام ميشود و بيشتر به درد آن زن و بچه هم ميخورد. اينها را هم در نظر بگيريد. همهاش نگوييد يك زن آمده و زندگي را خراب كرده و عواطف را كم كرده است. اينجوري نيست.
بههرحال زن اول جريحهدار ميشود...
○ اگر شما عينك بدبيني بزنيد اين قضيه را بد ميبينيد. ميشود هم نصفة خالي ليوان را ديد و هم نيمة پر آن را. بعضيها نيمة خالي را ميبينند و ميگويند يك زن ديگر آمد و پول مرد را برد، عاطفه و وقت او را برد. نميگويند كه يك زن ديگر آمد، مرد را آرام كرد، آرامش زندگي را بيشتر كرد.
البته در ايران پيدا كردن موارد موفق، بهخاطر رذالتهايي كه در وجود افراد هست، خيلي سخت است. تا وقتي بخل هست، حسد هست، كينه و نفاق هست نميتوان گفت موارد موفق هم هست. اگر فرمايشات ائمه را ملاك قرار دهيم اصلاً دعوا و بحثي راجع به اين موضوع نميماند.
بخشي از احاديث و روايت مربوط به شرايط صدر اسلام است ولي حالا زمانه فرق كرده...
الان كه بيشتر نياز است. آنموقع اصلاً چندهمسري و چندشوهري رسم بود يعني زناني بودند مانند هند، مادر معاويه كه چند شوهر داشتند. نميخواهم بگويم چندشوهري خوب است ها! كار مذمومي است و اسلام هم آن را رد كرده...
پس چطور چندهمسري مذموم نيست اما چندشوهري مذموم است؟
○ آن زمان زناني رفتند پيش اميرالمؤمنين و گفتند كه چه اشكالي دارد زن هم چند شوهر داشته باشد. حضرت فرمودند يك تشت بياوريد. هركدام يك كاسه آب برداريد و بريزيد در تشت. بعد هم گفتند حالا هركدام آب كاسة خودتان را از تشت برداريد. زنان جواب دادند كه چنين چيزي ممكن نيست. حضرت هم فرمودند زني كه چند تا شوهر داشته باشد، نميداند فرزندش از كدام همسر است.
حالا كه علم ژنتيك پيشرفت كرده و از روي نقشة ژني كودك ميتوانند پدر او را شناسايي كنند.
○ با علم كه نميشود همهچيز را ثابت كرد. ميگويند علم 27 حرف دارد و تا زمان ظهور امام زمان 2 حرفش كشف ميشود. حالا كه همة علم كشف نشده كه ببينيم يك زن چطور ميتواند چند تا شوهر داشته باشد.
يعني شما ميگوييد ثابت شده كه يك مرد چند زن داشته باشد و هيچ مشكلي هم نداشته باشد.
من گفتم كه فقط ايران را در نظر نگيريد. در خود ايران هم در مرزهاي افغانستان، پاكستان، عراق و قسمتهايي از مشهد، تركمنصحرا، گيلان، مازندران، كردستان، اهواز هيچ مشكلي نيست. واقعاً هم اشكالي ندارد. مردها هميشه بيشتر در معرض مرگ قرار دارند، مرگ در جنگ، زير فشار زندگي، سكته، درگيري... بالاخره چند ميليون زن بيسرپرست بايد سرپرست داشته باشند..
تابهحال به مردي پيشنهاد ازدواج مجدد داده اید؟
خواهر ها به خواسگاري رفتند اما کسي حاضر نبود همسر دوم شود. همين شد که حاج آقا ، خانم را توافقي طلاق دادند و با زني ديگر ازدواج کردند. اين بار کاملا سنتي و با انتخاب خواهرها. اما کمي بعد، به دليل وابستگي به بچه ها، به همسر اول رجوع کردند، در کمال آرامش و خوشبختي.
زندگي ادامه داشت تا اين که زني جوان و برازنده در دفتر حاج آقا مشغول به کار شد. تلاش هاي ايشان براي يافتن همسري با کمالات و مطابق ميل خانم بي نتيجه ماند تا روز ي که از ايشان پرسيد چرا به هر فردي که معرفي مي کنيم جواب رد مي دهي؟ و او با زبان بي زباني گفت که ترجيح مي دهد به عقد حاج آقايي خداشناس و مهربان و مومن در آيد و به حمدالله، بعد از جاری شدن صیغه عقد، دو سه سالی است که هم حاج آقا از سومین همسر خود راضي هستند و هم خانم.
موهای سپید حاج آقا نشان از تجربه فراوان او در زندگی داردو هرچند دلالت کردن سه زن و زندگی به شیوه ای که هیچ کدام از وجود دیگری بویی نبرد هم کار آسانی نیست. دل پرخون حاج آقا اما فقط به خاطر این بخش آخر است: ویژگی زن های ایرانی. او می گوید: نمی دانم چرا در جامعة ايران وضعيت اينجوري است. چرا یک قدم آنطرفتر نميگذاريد. در كشورهاي مسلمان ديگر اينجوري نيست. اين مسئله در كشورهاي عربي ريشة تاريخي دارد. در لبنان و عربستان 4 زن در يك خانه با هم زندگي ميكنند. شايد گاهي هم اختلاف پيش بيايد ولي مرد كه ميآيد همه با هم مينشينند. در افغانستان و حتي چين كه مسلماناني دارد هم وضعيت مشابه است. خودم سال ها پيش در سوريه ميديدم كه زنها بيشتر راغب هستند كه با مرد زندار ازدواج كنند تا با مرد بيزن براي اينكه آن مرد تجربة زنداري دارد. شما اگر بخواهيد كسي را استخدام كنيد از او نميپرسيد تجربة كاريتان چقدر است؟
فقط زنهاي ايراني از اين حالتها دارند، گاهي جاريها از هووها هم بدترند. شايد اين مسئله ريشه در زرتشتي يا گبر بودن ايرانيها دارد.
او ریشه اشتیاق مرد برای تجدید فراش را، بدرفتاری زن ها می داند و می گوید: والله بنده متوجه شدهام كه گاهي افرادي با روحيات مختلف كنار هم قرار ميگيرند. مثلا ميبينم مردي خيلي اهل معاشرت است اما زنش اصلاً معاشرت دوست ندارد. مرد و زن وقتي شروع كنند به پرخاشگري خصوصاً در جمع نسبت به هم سرد ميشوند. مردها نسبت به زني كه عليالدوام سركوفت بزند، مسخرهشان كند، سرد ميشوند و خوب اين ميتواند دليلي براي ازدواج مجدد باشد چون مردي كه به زن خودش سرد شد، دنبال زن ديگري است تا خلأ وجودي زنش را پر كند ولي اگر زن هنر داشته باشد، آيين همسرداري بداند، مرد به اينجا نميرسد. اين هم خيلي ظرافت ميخواهد.»
او طلاق را نیز از تبعات همین رفتارهای زنانه می داند: اوايل زندگي، رودربايستي زياد است اما يك مدت كه ميگذرد يواشيواش اختلافها زياد ميشود. بعد هم جدال است و مشاجره و گاهي به طلاق هم ميكشد. پس زناني داريم كه بهدليل اختلافات روحي طلاق ميگيرند، زناني هم هستند كه يا شوهرانشان شهيد شده يا فوت شده يا مشكل مالي داشتهاند يا مردشان معتاد بوده، اينها زنان تنهاماندهاند. بگذريم از دختراني كه تا سن بالا ازدواج نكردهاند.»
حاج آقا قبول دارد كه گاه شروع رابطة مرد متأهل با زني ديگر از يك نگاه، از يك برخورد شروع ميشود و مرد تعهدش نسبت به زن اول را زير پاي تنوعطلبياش ميگذارد: «البته اين اتفاق يكطرفه نيست، دوطرفه است. استاد مطهري هم ميفرمايند كه مردهاي هوسباز دنبال ازدواجهاي پيدرپياند و كساني هم كه الان با تعدد زوجات مخالفت ميكنند، به استناد به همين، چندهمسري را مذموم ميدانند. مسلماً نگاه توأم با شهوت حرام است. نگاهها فرق دارد، بستگي به نيت دروني افراد دارد. كسي كه مريض است، ساديسم دارد، باطنش خراب است، علتش هر چيزي ميتواند باشد. يكي از علتهايي كه فردي دنبال حرام ميرود، لقمة حرام است. لقمة حرام خيلي بدتر از نطفة حرام است. اما وقتي لقمه طيب و پاك شد، نگاه هم پاك ميشود، نيت هم خوب ميشود و هوسبازي كم ميشود.»
برميگردم به بحث اختلافات بين زن و شوهر كه مرد را به ازدواج با زني ديگر ميكشاند و ميپرسم: « چرا زن و شوهري كه شريك زندگي هم هستند و شايد بچههايي از اين ازدواج دارند، بهجاي آنكه اختلافات را برطرف كنند، مشاورة خانوادگي بگيرند و پيش روانشناس بروند، به اين سرنوشت دچار شوند كه مرد با ازدواج دوباره مشكلات خود را حل كند و زن هم مجبور به پذيرش باشد و مشكلاتش بيشتر شود؟»
حاجآقا نگاهي مياندازد: «دسترسي به روانشناسهايي كه بخواهند اين مسائل را حل كنند، خيلي ساده نيست. زياد هم نيستند. خصوصيهايشان هم خيلي گران حساب ميكنند.»
گرانتر از ازدواج مجدد؟
نه واقعاً...
ازدواج مجدد يك هزينة مادامالعمر است ولي پيش مشاور كه بروند، حداقل دو، سه جلسه پول مشاور ميدهند.
پس تكليف اونهمه زن تنهامانده چه؟
اينهمه مرد تنهامانده داريم كه ميتوانند مشكلات آن زنان را حل كنند. واقعاً لازم است مردهاي متأهل نگران زنان تنهامانده باشند؟
بيشتر مردهاي تنهامانده جوان هستند. تفاوت خيلي فاحشي است بين مردان تنهامانده با زنان تنهامانده... كم داريم مرد مسن تنهامانده...
اغلب مردهاي متأهل هم كه براي ازدواج دوم سراغ زنهاي همسنوسال خودشان نميروند كه بشود گفت يك زن تنهامانده گرفتهاند و حامي مالي و پشتيبانش شدهاند، اغلب سراغ دختران جوان ميروند.
اين موارد برميگردد به بحث هوسبازي ولي خوب توجه داشته باشيد كه آن زن جوان چرا زن دوم شدن را قبول ميكند. مسائل مالي داشته يا از طرف خوشش آمده يا كمبودهايي داشته كه اين مرد ميتوانسته جبرانش كند. شما موارد مريضي و هوسبازي را بگذاريد كنار، به بحث سلامت تعدد زوجات دقت كنيد. بههرحال جامعه بايد فكري براي زنان تنهامانده بكند. براي زني كه شوهر ندارد و بيوه شده خيلي سخت است كه ديگران بفهمند زني تنهاست. قديم، بعضي زنان كه تنها ميشدند ميرفتند خدمت بزرگي و ميگفتند آقا، اسم شما روي من باشد تا بقيه نگاهها و زبانها قطع شود. اينها از تنهايي و حرف و حديثها و اينكه نگاههايي دنبالشان باشد، رنج ميبردند.
همين نگاهها و حرفها نيست كه به ازدواج دوم مشروعيت ميبخشد؟ بقال محلهاي كه خودش زن و زندگي دارد، اگر بداند كه ازدواج مجدد ممنوع است، ديگر برايش چه اهميتي دارد كه چند تا زن در آن محله تنها زندگي ميكنند و قاعدتاً اين حرفها و نگاهها هم از بين ميرود.
چپ چپ نگاه مي کند، کمي دلخور است: انگار شما هم مخالف هستيد!
بههرحال اين پرسشها وجود دارد.
ولي شما خودتان را در موقعيت زناني قرار نميدهيد كه همسر ندارند. به يك زن تنها، خانة اجارهاي نميدهند. شما از واقعيت جامعه خيلي دور هستيد...
دوازده سال است كه همسر يکي از اقوام نزديک من فوت كرده و با بچههايش زندگي ميكند.
اين كه بچه دارد. من ميگويم زن تنهاي بدون شوهر، شما از 100 تا مالك، از ده تا آژانس املاك بپرسيد به زن بيوة تنها خانه اجاره ميدهند يا نه؟ خيليها نميدهند. بايد ضامن بياورد، برادر و پدرش بيايند تا مطمئن شوند زن ناجوري نيست و مرد به خانه نميآورد ولي اگر مردي همراهش باشد، خيلي راحت به آنها خانه ميدهند.
حاجآقا شما از نظر اخلاقي درست ميدانيد كه زني براي برطرف كردن مشكلات خودش، آشيانة زن ديگري را بههم بريزد؟
چرا بههم ميريزد؟ زن اول است كه بهخاطر حسادت و به خاطر بُخل زندگي را بههم ميزند، چون تنگنظر است و فكر ميكند روزياش كم ميشود. روزي را خدا ميدهد. وقتي شما ازدواج كرديد، روزيتان هم ميآيد. اين تنگنظري است كه زن اول فكر ميكند چيزي از او كنده ميشود، زن ديگري آمده و دارد نان او را ميخورد. هركس يك روزي دارد و همان روزي خودش را ميخورد.
شما كه به جنبههاي مذهبي اشاره داريد، چرا اين تأكيد آية 129 سورة نساء را كه ميگويد شما هرگز نميتوانيد بين همسران عدالت را برقرار كنيد، مدنظر نداريد؟
○ ولي از اين آيه نميشود استنباط كرد كه ازدواج مجدد نكنيد. ميگويد كه شما استطاعت برقراري عدالت را نداريد، آن هم براي ازدواج دائم است البته.
فكر ميكنيد مردي كه زندگي خودش را به لحاظ عاطفي، رواني و حسي بين دو زن تقسيم ميكند ، آيا قادر به برقراري عدالت هست؟
گاهي زن و شوهري با هم اختلافات شديدي دارند كه يك ازدواج ديگر ميتواند كلي از اين مشكلات را حل كند. فرض كنيد زن و شوهري اختلافاتي در روابط جنسيشان دارند كه باعث مشاجره و ناآرامي مرد ميشود. وقتي اين مرد ازدواج مجدد ميكند آرامش خود را بهدست ميآورد، روحيهاش آرام ميشود و بيشتر به درد آن زن و بچه هم ميخورد. اينها را هم در نظر بگيريد. همهاش نگوييد يك زن آمده و زندگي را خراب كرده و عواطف را كم كرده است. اينجوري نيست.
بههرحال زن اول جريحهدار ميشود...
○ اگر شما عينك بدبيني بزنيد اين قضيه را بد ميبينيد. ميشود هم نصفة خالي ليوان را ديد و هم نيمة پر آن را. بعضيها نيمة خالي را ميبينند و ميگويند يك زن ديگر آمد و پول مرد را برد، عاطفه و وقت او را برد. نميگويند كه يك زن ديگر آمد، مرد را آرام كرد، آرامش زندگي را بيشتر كرد.
البته در ايران پيدا كردن موارد موفق، بهخاطر رذالتهايي كه در وجود افراد هست، خيلي سخت است. تا وقتي بخل هست، حسد هست، كينه و نفاق هست نميتوان گفت موارد موفق هم هست. اگر فرمايشات ائمه را ملاك قرار دهيم اصلاً دعوا و بحثي راجع به اين موضوع نميماند.
بخشي از احاديث و روايت مربوط به شرايط صدر اسلام است ولي حالا زمانه فرق كرده...
الان كه بيشتر نياز است. آنموقع اصلاً چندهمسري و چندشوهري رسم بود يعني زناني بودند مانند هند، مادر معاويه كه چند شوهر داشتند. نميخواهم بگويم چندشوهري خوب است ها! كار مذمومي است و اسلام هم آن را رد كرده...
پس چطور چندهمسري مذموم نيست اما چندشوهري مذموم است؟
○ آن زمان زناني رفتند پيش اميرالمؤمنين و گفتند كه چه اشكالي دارد زن هم چند شوهر داشته باشد. حضرت فرمودند يك تشت بياوريد. هركدام يك كاسه آب برداريد و بريزيد در تشت. بعد هم گفتند حالا هركدام آب كاسة خودتان را از تشت برداريد. زنان جواب دادند كه چنين چيزي ممكن نيست. حضرت هم فرمودند زني كه چند تا شوهر داشته باشد، نميداند فرزندش از كدام همسر است.
حالا كه علم ژنتيك پيشرفت كرده و از روي نقشة ژني كودك ميتوانند پدر او را شناسايي كنند.
○ با علم كه نميشود همهچيز را ثابت كرد. ميگويند علم 27 حرف دارد و تا زمان ظهور امام زمان 2 حرفش كشف ميشود. حالا كه همة علم كشف نشده كه ببينيم يك زن چطور ميتواند چند تا شوهر داشته باشد.
يعني شما ميگوييد ثابت شده كه يك مرد چند زن داشته باشد و هيچ مشكلي هم نداشته باشد.
من گفتم كه فقط ايران را در نظر نگيريد. در خود ايران هم در مرزهاي افغانستان، پاكستان، عراق و قسمتهايي از مشهد، تركمنصحرا، گيلان، مازندران، كردستان، اهواز هيچ مشكلي نيست. واقعاً هم اشكالي ندارد. مردها هميشه بيشتر در معرض مرگ قرار دارند، مرگ در جنگ، زير فشار زندگي، سكته، درگيري... بالاخره چند ميليون زن بيسرپرست بايد سرپرست داشته باشند..
تابهحال به مردي پيشنهاد ازدواج مجدد داده اید؟
بله. خانمي از بستگان ما بود كه از شوهرش جدا شده بود. زن بسيار زيبايي بود كه شوهرش مشكلات روحي داشت. يك بار سفري به شهرستان داشتيم و اين خانم هم با پدرش همراه ما بود. صبح كه اين خانم بلند ميشود براي نماز، مرد صاحبخانه او را ميبيند. اين آقا هم همسري داشت كه با او خيلي مشكل داشت، هم تمكن مالي داشت. اين آقا و آن خانم به پيشنهاد من با هم ازدواج كردند. اوايل خانم اول اين آقا يك مقدار مشكل داشت اما بعد پذيرفت.
نوشته شده توسط رویا کریمی مجد
۲ نظر:
با درود
جان کلمه همان تیتر انتخابی می باشد
پس کمی خانمها بیشتر به خود ایند و دلبری را برای شریک زندگی را یشتر بیاوزند واگر در این خجالتی هست به کناری نهند
ایا با این نظر من موافقید؟
شاد زی
یا حق
این یک اتفاق تازه در تولید دانش انسانی در ایران می تواند باشد، این که فارغ از نهادهای رسمی و خارج از آنها به کار آموزش و پژوهش در قلمروی علوم انسانی پرداخته شود و آنها که سری در علوم انسانی دارند، به اهیمت آن سخت واقفند.
موسسه ی مطالعاتی اندیشه ی سیاسی اقتصادی برگزار می کند...
ارسال یک نظر