از همون اول صندلی اش را روی صندلی عقب اتومبیل، پشت سر راننده بسته بودیم. این طوری با یک حرکت کوچک چشم، از توی آینه می شد کنترلش کرد. اما آن روز اصرار و اصرار که می خواست روی صندلی کنار من بنشیند. تا موافقت کردم، مثل برق پرید روی صندلی و اشاره کرد تا کمربندش را ببندم. پشت چراغ قرمز وزرا، ارام شیشه را داد پایین. دستش را از پنجره برد بیرون. هر کس که رد می شد می گفت: آقا، آقا پول!!!
۳ نظر:
سلام
کارم از خواهش گذشته
التماس میکنم لینکتون رو تو اینجا پینگ کنید
http://www.blogrolling.com/ping.phtml
chi begam!!!!!!!!!!!!!!!!
تازه ميشه هرنقشي رو از صاحبش بهتر هم بازي كرد....
ارسال یک نظر