۱۱ آذر ۱۳۸۶

شاید فاطمه دیگر طناب دار را نبیند

مریض بودم، آن قدر مریض که رعنا می خواست زنگ بزند آمبولانس بیاید و من را ببرد بیمارستان، آن قدر مریض که سه روز تمام از در خانه بیرون نرفتم و قید هر چه کلاس و کار بود را زدم، اما نه آن قدر که از به نتیجه رسیدن مذاکرات اولیای دم پرونده فاطمه پژوه خوشحال نشوم. امیدوارم هر چه زودتر زهرای او بتواند مادرش را در آغوش بگیرد. هیچ وقت، هیچ وقت طنین صدای فاطمه را فراموش نمی کنم وقتی از دار پایینش آورده بودندش، وقتی سربازی برگه در دست فریاد کشیده بود که طناب را رها نکنند. وقتی صدای ضجه های زهرا پشت در زندان اوین خشکید، زهرا هنوز هم وقتی از محمد می گوید، بغض می کند، لب ور می چیند و می شود همان دختر تازه بالغ آن روزها که در قمار فروخته شده بود به دهان شوهر مادر خوش مزه آمده بود. خوشحالم که زهرا به آغوش مادرش باز می گردد
نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

۱ نظر:

کارزار آزادی مهندس طبرزدی گفت...

درود لطفا از کارزار آزادی مهندس طبرزدی حمایت کنید
http://sostabarzadi.blogspot.com