۱۱ فروردین ۱۳۸۶

كجا ايستاده ايم

خداييش ملت باحالي هستيم. در دنيا شديم تيتر اول، وزارت خارجه مان دارد دم به دم سفراي مخلتف را احضار مي‌كندو نامه اعتراض مي‌دهد، ما هنوز داريم ديد و بازديد مي‌كنيم. امروز رعنا تنها كودك مهدشون بود. يعني با يك حساب سرانگشتي، فقط ذر يك منطقه حدود 100 تا كارمند زن مرخصي رفته اند. انگار نه انگار كه امروز مي‌بايد يك روز كاري باشد. تعطيليم، تعطيل. همه چيزمون هم تعطيل است، انگار ديگه حتي نمي‌ترسيم. دمش غنيمت است. ما مردم كجاي تاريخ ايستاده ايم. تنها خبر سياسي كه اين چند روز از مردم شنيدم ناراحتي مسافران قشم بوده كه مي‌خواستند با لنج سفر كنند و البته هيچ لنجي در منطقه به آب نمي‌زند. منطقه تحت كنترل نظامي است و در وضعيت فوق العاده اند. اما سياسي بودن اين مساله هم ذهنيت من است، دوستي كه اين را تعريف مي‌كرد فقط دلخور بود كه پول برده بودن براي خريد و نشده بروند قشم.

۰۷ فروردین ۱۳۸۶

جلسه يا مجله


وروجك در حال شيطوني در پارك لاله ساعت 11 شب

وروجك براي من شده مستنطق!! هر روز كه مي‌روم مهد دنبالش مي‌پرسد كجا بودي؟ و اگر بخوام جواب ندم مي‌پرسد: جلسه بودي يا مجله؟ و اگر باز هم جواب ندهم مي‌پرسد: گيتي جون خوب بود؟ چكار مي‌كرد. خدا عاقبت من را با اين فضول خانم به خير بگرداند.

*****

سال غريبي است اين سال 86. پس از سال ها تلخي و سياهي حالا يكي پيدا شده و از من مي‌خواد كه اميد را ببينم و شوق را بنويسم. مي‌خواهد كه دعوت را رمز گشايي كنم و رازهاي آن را برايش بگويم. دعوت از فرشتگان خدا بر روي زمين، دعوت از موجوداتي زيبا كه حتي اگر ساعت ها نگاهشان كني، هنوز تشنه اي براي ديدنشان و هر قدر كه لمسشان كني، هنوز دستانت تشنه اند.

سال 86 سال غريبي است.


۰۵ فروردین ۱۳۸۶

آخرين روز تعطيلات

داشتيم شام مي‌خورديم كه رها گفت: خاله، رعنا همه داروش را خورد. رعنا طوري نگاهم مي‌كرد كه انگار بايد براش دست بزنى. باقي مانده قطره متوكلوپراميد را تا ته سر كشيده بود. قلبم آمد توي دهنم. بغلش كردم و تا وقتي توي بيمارستان لقمان دكتر معاينه اش نكرد، زمين نگذاشتم. توي ماشين مي‌بوسيدمش، مي‌بووييدمش. او هم گريه مي‌كرد. مي‌گفت: فقط يك كم، يك كم، خوردم. تو را خدا... و من زار مي‌زدم: مامان نترس، عمو دكتر مهربون است و او مي‌گفت: تو رو خدا....
مردم تا وقتي كه خودش بالا آورد، شامش را، شيري را كه به زور بهش داده بودم و البته انگار متوكلوپراميد را.
دكتر گونه اش را نوازش كرد و رعنا ناليد: تو رو خدا. من محكم به خودم فشردمش و دكتر گفت: خطر گذشت. اگر حالت هاي عصبي، تيك صورت يا شلي گردن داشت سريع برسونيدش.
موقع بيرون آمدن از بيمارستان پسري را ديدم كه دختر بي حالي را روي كولش سوار مي‌كرد تا زودتر به اورژانس برسوندش. رعنا را محكم تر بغل كردم.
مگر رعنا تا كي توي بغل من جا مي‌شود؟

۰۲ فروردین ۱۳۸۶

وقتي فرشته ها گريه مي‌كنند


جشن پايان سال مهدكودك بود. رعنا شده بود يك فرشته و مدام گريه مي‌كرد. صداي بلند موزيك را دوست نداشت. آن روز من مردم براي فرشته اي كه گريه مي‌كرد. راستي فرشته ها هم گريه مي
‌كنند؟

سال نو مبارك


خواب بود. مي‌گويند هرحالي كه در زمان تحويل سال داشته باشيد، تا آخر سال خواهيد داشت. رعنا خواب بود و ما در آرامش قبل از طوفان فكر مي‌كرديم سال همين طور خواهد گذشت. اما، نشد. بيدار كه شد، مستقيم رفت سروقت هفت سين و شروع كرد به تجربه كرد. سماق چه مزه اي مي‌ده؟ شمع ها با چند تا فوت خاموش مي‌شوند؟ پوست سنجد را چطور مي‌شه كند. و بعد مرحله تجربه ظرف ها رسيد. نشان به آن نشان كه تا ساعت 4 بعد از ظهر كه هفت سين جمع شد!! ما هزار مرتبه ظرف ها و البته مواد داخل آن را از روي زمين جمع كرديم. با تمام اينها سال نو بر همه مبارك.


كسي گفت: ناشناخته اي از راه مي‌رسد كه زندگي‌ات را ديگرگون خواهد كرد. سال نو سال خوشبختي است و تجربه. از تازگي ها نترس كه سعادت را در خود پنهان دارند. اما من مي‌ترسم.

۲۴ اسفند ۱۳۸۵

برنامه ریزی برای تولد فرزند جدید

انگارنه انگار که داره بوی جنگ و تحریم می یاد. دو تا از بچه ها تازه باردار شدند و یکی از دوستان هم امروز صبح زنگ زد و دنبال دکتری می گشت که با تغذیه درمانی جنسیت بچه را تعیین کند. فکر نمی کنم که پزشکی در این مورد کار کند، باز هم اگر کسی در این مورد خبر داشت لطفا به من هم خبر بدید. اما این سایت را به همه مادران امروز، و فردا توصیه می کنم. دکتر میرزازاده هم در مجله زنان روی این دسته موضوعات خوب کار می کند.
آنچه هر زن باردار بايد بداند
در زير به چند نكتة كلي كه لازم است زنانِ باردار به آنها توجه داشته باشند اشاره مي شود.
از قرار گرفتن در معرض مواد سمي نظير پاك كننده هاي شيميايي، سرب، جيوه، حشره كشها و رنگها بپرهيزيد. همچنين، بهتر است زنان باردار از استنشاق بخار رنگ خودداري كنند.
به محض اطلاع از بارداري خود، براي دريافت مراقبتهاي دوران بارداري به ماما و متخصص زنان مراجعه كنيد. بايد در تمام اين دوران زير نظر باشيد تا در صورت لزوم، اقدامات لازم براي حفظ سلامت شما و جنين انجام شود. در مورد برنامه هاي پس از تولد كودك با متخصص مشورت كنيد.
تحقيقات علمي نشان داده است كه سيگار كشيدن مادر باعث كم وزني نوزاد مي شود. از جمله آثار سوء احتمالي مصرف سيگار، نازايي، سقط، حاملگي خارج رحمي و مرگ و مير نوزادان است. نتايج مطالعات اخير نشان مي دهد كه سيگار كشيدن ممكن است باعث بروز ناتوانيهاي يادگيري در كودك شود. اگر سيگار مي كشيد، بهتر است هرچه زودتر آن را ترك كنيد. استشمام دود سيگار نيز ممكن است به رشد جنين صدمه وارد كند. از ديگران بخواهيد كه از سيگار كشيدن در اطراف شما خودداري كنند، حداقل تا زماني كه نوزادتان به دنيا بيايد.
تا ميتوانيد آب بياشاميد. مصرف زياد مايعات در طول بارداري به بدن شما در تحمل افزايش حجم خونِ در گردش كمك مي كند. حداقل روزي 6 تا 8 ليوان آب، آبميوه يا شير بنوشيد. يكي از نشانه هاي مصرف كافي مايعات، رنگ ادرار است. ادرار زن باردار بايد بيرنگ يا به رنگ زرد بسيار كمرنگ باشد.
اگر از رژيم غذايي درستي پيروي كنيد، مواد غذايي مورد نياز بدن خود و جنين را تأمين خواهيد كرد. وعده هاي غذايي زن باردار بايد شامل هر پنج گروه مادة غذايي اصلي باشد. رژيم غذايي روزانة شما بايد شامل 6 تا 11 سهم حبوبات، 3 تا 5 سهم سبزي، 2 تا 4 سهم ميوه، 4 تا 6 سهم شير و لبنيات، و 3 تا 4 سهم مواد پروتئيني باشد. بهترين رژيم غذايي داراي ميزان چربي پايين و ميزان فيبر بالاست.
در دوران بارداري، روزانه حداقل 400 ميكروگرم اسيد فوليك مصرف كنيد. بهتر است مصرف اين ميزان از دوران قبل از بارداري آغاز شود. به اين ترتيب، احتمال ايجاد نقص دستگاه عصبي در جنين كاهش مي يابد. براي تمام زناني كه در سن باروري هستند و احتمال باردار شدن در آنها وجود دارد، مصرف روزانه يك عدد قرص اسيد فوليك توصيه مي شود. آب پرتقال، انواع سبزي، بادام زميني، كلم بروكلي، و نخود و لوبيا منابع طبيعي تأمين اين ماده هستند و مصرف آنها ضروري است.
مشاورة ژنتيكي براي همة زنان لازم است. ناهنجاريهاي مادرزادي و بيماريهاي ژنتيكي بايد به تمام خانواده ها معرفي شود تا در صورت وجود سابقة هركدام از اين بيماريها در خانواده، به پزشك متخصص مراجعه كنند.
شستن دستها در طي روز بسيار اهميت دارد، بخصوص بعد از دست زدن به گوشت خام يا استفاده از توالت. شست و شوي دستها شيوه اي ساده و كارآمد براي جلوگيري از انتشار ويروسها و باكتريهاست.
در دوران بارداري، به توصية پزشك خود و به منظور كاهش احتمال ابتلا به كمخوني فقر آهن، حداقل از 30 ميليگرم آهن در روز استفاده كنيد. به تمام زنان در سنين باروري توصيه مي شود كه رژيم غذايي غني از آهن داشته باشند.
نسبت به وضعيت خود هوشيار باشيد. اگر دچار علائمي نظير درد، انقباضات شديد رحمي به فاصلة هر 20 دقيقه، خونريزي از واژن، آبريزش از واژن، سرگيجه، غش، تنگي نفس، تپش قلب، تهوع و استفراغ مداوم، سختي راه رفتن، ورم مفاصل و كاهش حركت جنين شديد، حتماً پزشك خود را در جريان بگذاريد.
استفاده از الكل و كافئين در دوران بارداري مضر است. «سندروم مرگ الكل» عارضه اي است كه نشانه هاي آن تأخير رشد جنين در رحم، نقص ساختماني اجزاي صورت و دستگاه عصبي مركزي در جنين است. مصرف قهوه، شكلات و چاي نيز كه حاوي كافئين هستند بايد محدود شود.
مادرانِ دچار بيماريهاي مزمن نظير ديابت، صرع و پرفشاري خون بايد زير نظر پزشك باشند. اگر دارويي مصرف مي كنيد، با پزشك خود مشورت كنيد و مطمئن شويد كه اثر سوئي بر سلامت جنين ندارد. داروهاي گياهي و انواع ويتامينها نيز از اين قاعده مستثني نيستند.
هر سؤالي كه در ذهن داريد از پزشك بپرسيد. هيچ سؤالي وجود ندارد كه ارزش پرسيدن نداشته باشد.
داروهاي سرماخوردگي يا داروهاي ضد سرفه، حاوي الكل يا موادي هستند كه براي زنان باردار مضرند. در صورت مصرف هركدام از اين داروها، پزشك متخصص را در جريان بگذاريد.
ورزش در دوران بارداري خستگي و احساس كسالت را برطرف مي كند؛ در نتيجه، مادر و كودك احساس بهتري خواهند داشت. ورزش همچنين دوران نقاهت پس از زايمان را كوتاه مي كند. با انجام حركات ورزشي ملايم در دوران بارداري، عضلات پشت و شكم خود را قوي سازيد. يوگا، پياده روي، شنا و دوچرخه سواري روي دستگاه ثابت از جمله ورزشهاي مناسب براي زن باردارند. بهتر است پيش از شروع هر نوع ورزشي در دوران بارداري، با پزشك خود مشورت كنيد.
مشكلات گوارشي و تهوع صبحگاهي در دوران بارداري بسيار شايع است. غذاهاي محبوب شما ممكن است در دوران بارداريتان تهوع آور شوند. خوردن 5 تا 6 وعدة غذايي مختصر در روز به جاي 3 وعدة غذايي مفصل، به كاهش مشكلات گوارشي كمك مي كند.
رعايت نكات بسيار ظريفي مي تواند محيط خانه را به مكاني مناسب براي رشد جنين تبديل كند، مثل حفظ آرامش روحي مادر يا گوش دادن مادر به موسيقي ملايم.
استفاده از سونا و حمام بخار در دوران بارداري ممنوع است.
توكسوپلاسموز نوعي عفونت انگلي است كه براي جنين مشكل ساز است. در دوران بارداري، از خوردن گوشت خام و دست زدن به مدفوع گربه جداً خودداري كنيد. براي كارهاي باغباني نيز حتماً از دستكش استفاده كنيد.
در طي بارداري، اندازة رحم به تدريج افزايش مي يابد. همچنين فعاليت كليه ها بيشتر مي شود. در نتيجه، ميزان ادرار و تعداد دفعات دفع ادرار افزايش مي يابد. ممكن است زن باردار با سرفه، عطسه يا خنديدن دچار دفع ادرار شود. علت اين امر، بزرگ شدن رحم و افزايش فشار بر مثانه است. زيرا مثانه در ماههاي اولية بارداري در ناحية جلو و زير رحم قرار گرفته است. اگر دچار احساس سوزش هنگام دفع ادرار يا افزايش ناگهاني تعداد دفعات دفع يا تيره رنگ شدن ادرار شديد، فوراً پزشك را در جريان اين تغييرات قرار دهيد.
تكميل برنامة واكسيناسيونِ پيش از بارداري در حفظ سلامت مادر و جنين نقش مؤثري دارد. بنابراين، واكسيناسيون پيش از بارداري را جدي بگيريد.
افزايش يا كاهش زياد وزن در دوران بارداري ممكن است خطرناك باشد. به ياد داشته باشيد كه بارداري زمان مناسبي براي شروع رژيم لاغري نيست. افزايش وزن در اين دوران به دليل وزن گيري جنين است. وعده هاي غذايي خود را كم نكنيد. هم شما و هم جنين به كالري بيشتري نياز داريد. اگر رژيم خاصي را پيش از بارداري شروع كرده ايد، براي ادامة آن با پزشك خود مشورت كنيد.
از قرار گرفتن در معرض اشعة ايكس بپرهيزيد. اگر براي درمانهاي دندانپزشكي يا ارتوپدي مجبور به گرفتن عكس راديولوژي شديد، حتماً پزشك را از بارداريتان مطلع سازيد.
نحوة برخورد شما با موضوع بارداريتان بسيار اهميت دارد. با فراهم ساختن محيط سالم در دوران بارداري، به كودك آيندة خود ثابت كنيد كه برايتان ارزشمند است و دوستش داريد.
به اندازة كافي بخوابيد. سعي كنيد بيشتر روي پهلو قرار بگيريد، بخصوص پهلوي چپ. دراز كشيدن روي پهلوي چپ موجب بهتر شدن گردش خون جنين و كاهش ورم شما مي شود

۲۳ اسفند ۱۳۸۵

اشک

لوس نیستم، زود هم اشکم در نمی یاد، اما با این مطلب آسیه اشک هام ریخت روی گونه هام.

بهانه های کوچک خوشبختی

باورم نمی شه که سال تمام شد، باورم نمی شه امسال سومین سالی است که رعنا هم در جشن نوروز ما حضور دارد. امسال تخم مرغ های رنگی عید را رعنا به خانه آورد. سبزه را رعنا به آب انداخت و البته دیشب هم از روی آتش چهارشنبه سوری پرید. البته اول شعر: زردی من از تو، سرخی تو از من را خواند و بعد بغل باباش از روی آتش پرید.
هر روز صبح برای رسیدن به محل کار و البته مهدکودک رعنا از یک مسیر خاص عبور می کنم. هر روز پشت چراغ قرمز فاطمی به ولی عصر منتظر می ماندم. اما امروز رکورد شکست. برای هفتمین روز پیاپی وقتی به چراغ رسیدیم سبز بود و من و رعنا هورا کشان رد شدیم. با رعنا، هر اتفاق کوچکی بهانه ای برای شادمانی بزرگ است.
می دانستم که بعضی از حرف ها وقتی زیاد تکرار بشه، دیگر شنیده نمی شود. این بار هم خواهرم متوجه شد. بار اول وقتی با هم بیرون می رفتیم، رعنا را که توی صندلی اش گذاشتم، گفت: خدا را شکر. اما من نشنیدم. رخساره پرسید: رعنا چی گفت؟ ازش پرسیدم و او گفت: خدا را شکر. رخساره کلی قربان صدقه اش رفت و من تعجب کردم که چرا تا به حال این را از رعنا نشنیده بودم. دقیق شدم. وقتی سوار ماشین می شود، وقتی غذایش تمام می شود، وقتی صورتش را می شوید، وقتی اسباب بازی ها را جمع می کند، زیر لب می گوید خدا را شکر. یک بار رخساره ازش پرسید: این را از کی یاد گرفتی؟ گفت: مامان. راست می گفت. مدت ها بود که دیگر صدای خودم را هم نمی شنیدم.
رعنا گوش های بسیار خوبی دارد. شاید اثر گوش دادن به موسیقی از زمان بارداریمن تا به حال است. دیروز به مامان زنگ زدم. بعد از حال و احوال رعنا گوشی را گرفت و گفتک سلام. تا مامان باهاش حرف زد، گفت: خدا بد نده، مریض شدی؟
وقتی دوباره با مامان حرف زدم فهمیدم که توی حیاط زمین خورده و کمی کمرش درد می کند. باورم نمی شد که من نفهمیدم اما رعنا فهمید رنجی را که در صدای مامان بود.

۱۲ اسفند ۱۳۸۵

چقدر دیر

صداش هنوز تو گوشم است. با صدای زنی که انگار در عزای عزیزش ساعت ها فریاد کشیده، زخم خورده و خراشیده حرف می زد. لحنش مثل خود آنها می شد وقتی درموردشان حرف می زد.، مردهایی که ساعت ها به او تجاوز کرده بودند. وقتی کلماتی را که آنها به کار می بردند تکرار می کرد، خشن می شد، صداش نمی لرزید، تنش را نمی دانم. تلفنی حرف می زدیم. هیچ وقت حاضر نشد من را ببیند. می گفت تحمل هیچ موجودی را ندارد. وقتی در را باز کرده بود و به خانه آمده بود، مادرش با دیدنش سکته کرده بود. می گفت: یک هفته گذشته و من هنوز کبودم. می فهمی وقتی پنج تا مرد می افتند به جونت چی سرت می یاد؟ و من نمی فهمیدم. هنوز هم نمی فهمم. اما زخم صداش را خوب می فهمم، حتما نگاهش هم تلخ شده، نمی دانم کبودی هاش خوب شدند یا نه. با همه این ها هنوز سر کار می رفت. هنوز همان محل همیشگی منتظر ماشین می ماند. می گفت: همه از گشاد گشاد راه رفتنم می فهمند که داغون شدم. می گفت: خواستگارام را تلفنی رد می کنم. با کدام آبرو برم شوهر کنم. همه می دانند. و این توهمش بود. می گفت: اگر یک بار دیگر دست مرد به تنم بخورد می میرم. می گفت: اولی رییسشون بود. وحشی، قول بیابانی و کثیف. و بعد....
مطلب هفت سنگ و لینک هاش را امروز دیدم. کاش وقتی با او حرف می زدم می توانستم آرامش کنم.
این توصیه محشر بود:
اگر مورد حمله قرار گرفتید ،فریاد نزنید "تجاوز "،فریاد بزنید "آتش!!".