۰۳ دی ۱۳۸۸

کریسمس مبارک


ما خوبیم. قرار است امشب پاپا نوئل برای رعنا یک دوچرخه بیاره  با یک سگ اسباب بازی که کاملا شبیه سگ واقعی است. و آنها را بگذاره زیر درخت کریسمسی که از 4 دسامبر یعنی 20 روز پیش بر پا شده، 4 دسامبر، روز میکلاش است، روزی که سنت میکلاش با دو تا دستیارش، فرشته و شیطان به زمین آمد و از بچه ها پرسید که برای کریسمس چه می خواهند. او همان جا اعلام کرد که چه کسی هدیه کریسمس می گیرد و چه کسی نمی گیرد. بچه هایی که خوب بودند، شب وقتی به خانه آمدند پشت در اتاقشان یک جوراب پر از شکلات پیدا کردند و آنهایی که خوب نبودند، توی جورابشان، سیب زمین پیدا کردند به جای شکلات.
ما خوبیم و مدت ها است که تا می خواهم عصبانی بشوم و یا با رعنا بحث کنم می گوید: مامی پاپا نوئل دارد تو را نگاه می کند، مامان خوبی باش.
ما خوبیم و مدت ها است که من جا به جا روی دیوارها ،می خوانم که به انگلیسی یا چکی نوشته است: خدایا متشکریم که بار دیگر کریسمس آمد.
ما خوبیم و من یک ماه است که هر وقت دلم برای مادرم تنگ می شود به مرکز شهر می روم و به یاد مادرم، شیرینی کره ای داغ می خورم در هوای سرد منفی پانزده درجه .
ما خوبیم و من خواندن کتاب دا را نصفه کاره رها کردم آنقدر که شب ها کابوس می دیدم.
ما خوبیم و من یک هفته مرخصی گرفتم تا کمی استراحت کنم . ما خوبیم. همین. زیاده عرضی نیست فقط کسی می داند که چطور می شود چراغ خاطره و حافظه و دلتنگی و شور را خاموش کرد؟


نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

۱ نظر:

Unknown گفت...

خوشحالم که ما خوبیم.خوشحالم که دوباره یادت اومد تقویم زنانه ای هم هست.خوشحالم که یک هفته میتونیم سه تایی باهم باشیم.خوشحالم...