۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۸

یک خبر سوخته، دلارا اعدام شد

1- باید بنویسم.
2- هوا خوب است، در حوالی حال و هوای بهشت
3- حال من خوب است، با فشار خون متعادل، قند خون کنترل شده و کمی ورزش افزودنی
دلارا اعدام شد
4- رعنا هم خوب است، تعطیلات خوش می گذراند در حیاطی که همه درختانش شکوفه زده اند
دلارا اعدام شد
5- جلیل هم خوب است، مگر در هوای بهار، می شود خوب نبود؟
دلارا اعدام شد
6- مهمانی موزیک همسایه محترم هم خوش گذشت، گذراندن ساعتی در کنار چهار پروفسور موزیک، مگر می شود بد باشد
دلارا اعدام شد
7- خوبم، خوب است، خوب است.
دلارا اعدام شد
8- خبر بد از باد هم سریع تر می رسد
دلارا اعدام شد
9- هوا بهاری است، پر از بوی خوش شکوفه ها
دلارا اعدام شد
10- جلوه جواهری بازداشت شد
دلارا اعدام شد
11- روی زمین که راه می روی شکوفه است که له می شود و عطر می پراکند
دلارا اعدام شد
12- کبری نجار آزاد شد
دلارا اعدام شد
13- باید نوشت؟
دلارا اعدام شد
14- لعنت بر هر چه اینترنت و تلفن و خبر است که نمی گذارد نه از بهار لذت ببری و نه از عطر شکوفه ها و نه از آفتاب لذت بخش و نه از صدای رودخانه و نه از سایه درختان پرشکوفه و نه حتی از آغوش گرم رعنا
دلارا اعدام شد
15- نیمه شب، رعنا خزید توی بغلم، تا خواستم بپرسم چی شد؟ گفت: مامی، من الان توی بهشتم.
دلارا اعدام شد
16- دلارا حالا کجاست؟
17- تا به حال طناب دار دیده اید؟
18- چرا باید نوشت؟
19- سرنوشت؟
20- آیا به قتل رسیدن هم جزیی از سرنوشت است؟
نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

هیچ نظری موجود نیست: