ناگهاني بود. بدون برنامهريزي قبلي. يكمرتبه خبر دادند كه بليط را تحويل بگيريد. ما هم گفتيم چشم. فكر ميكردم كه تغيير اب و هوا براي رعنا مفيد خواهد بود، كه بود. در تمام اين روزها حتي يك بار هم استفراغ نكرده است. خوب ميخورد و خوبتر ميخوابد. فكر ميكنم لااقل يك كيلو هم چاق شده است.
نتيجه راديوگرافي همان بود كه فكر ميكردم: شلي دريچه اتصال مري به معده. دكتر استقامتي حاضر به درمان رعنا نشد و پرونده را
به دكتر نجفي فوق تخصص گوارش كودكان ارجاع كرد. حالا بايد برگرديم و ببينيم چه ميشود.
در اين سكوت و آرامش نه فقط رعنا كه من هم دارم زندگي ميكنم. ديروز عصر در ساحل نشسته بوديم، من و رعنا، مرغهاي دريايي دورمان ميچرخيدند و رعنا نشسته بود در ابي كه مثل اشك چشم زلال بود. باز از خودم پرسيدم: بهشت كجاست؟ روزهاي زيادي است كه من در بهشتم. بهشتي كه بخش عمدهاي از آن را مديون رعنا هستم. خدايا من را از بهشت خود مران
۲ نظر:
شكر.
salaam Royaie aziz!
omidvaram haale Ra'ne be zoodi khoob beshe, man pezeshk hastam, az beine foghe takhasos haaie govaareshe atfaal, Dr Elham Talaachiaan ro bishtar ghabool daaram, besiaar moteahed va baa savaad hastan, tel matabeshoon ro nadaarm, mitooni az 118l bimaarestaane aliasghar begiri
ارسال یک نظر