۱۵ آبان ۱۳۸۵

بهتر است از خودم جلو نزنم

داشتم کتاب" خاطرات پس از مرگ براس کوباس" را می خواندم که به اصطلاح جالبی بر خوردم:" بهتر است از خودم جلو نزنم." ایستادم. دنبال معنی این اصطلاح گشتم.
"بهتر است از خودم جلو نزنم." یعنی: کاش می شد همان طور که جلوی آینه می ایستیم و تک تک جوش های صورت و چروک های زیر چشم و موهای سفیدمان را می شماریم، همان طور چین های مغز و حد سواد و دانشمان را بشماریم.
کاش می شد به جای این که به تیراژ نشریه مان بنازیم، به تیراژ اندیشه مان بنازیم و بدانیم که مغز ما در کل چقدر می ارزد.
کاش می شد به جای این که مدام در حال صدور باید و نباید برای خوانندگان نشریه مان باشیم، باید و نبایدهای اخلاق و ادب را زیرو رو کنیم . ببینیم ما کجای این عالم ایستاده ایم.
می ایستم جلوی آینه. به موهای سفید بیرون زده از لابلای سیاهی ها نگاه می کنم. کاش می شد آنها را شمرد.

هیچ نظری موجود نیست: