صداش هنوز تو گوشم است. با صدای زنی که انگار در عزای عزیزش ساعت ها فریاد کشیده، زخم خورده و خراشیده حرف می زد. لحنش مثل خود آنها می شد وقتی درموردشان حرف می زد.، مردهایی که ساعت ها به او تجاوز کرده بودند. وقتی کلماتی را که آنها به کار می بردند تکرار می کرد، خشن می شد، صداش نمی لرزید، تنش را نمی دانم. تلفنی حرف می زدیم. هیچ وقت حاضر نشد من را ببیند. می گفت تحمل هیچ موجودی را ندارد. وقتی در را باز کرده بود و به خانه آمده بود، مادرش با دیدنش سکته کرده بود. می گفت: یک هفته گذشته و من هنوز کبودم. می فهمی وقتی پنج تا مرد می افتند به جونت چی سرت می یاد؟ و من نمی فهمیدم. هنوز هم نمی فهمم. اما زخم صداش را خوب می فهمم، حتما نگاهش هم تلخ شده، نمی دانم کبودی هاش خوب شدند یا نه. با همه این ها هنوز سر کار می رفت. هنوز همان محل همیشگی منتظر ماشین می ماند. می گفت: همه از گشاد گشاد راه رفتنم می فهمند که داغون شدم. می گفت: خواستگارام را تلفنی رد می کنم. با کدام آبرو برم شوهر کنم. همه می دانند. و این توهمش بود. می گفت: اگر یک بار دیگر دست مرد به تنم بخورد می میرم. می گفت: اولی رییسشون بود. وحشی، قول بیابانی و کثیف. و بعد....
این توصیه محشر بود:
اگر مورد حمله قرار گرفتید ،فریاد نزنید "تجاوز "،فریاد بزنید "آتش!!".
۲ نظر:
khpbe baz bel akhare payan gereft!har chand dir!valli ba har bar motale shodan az majaraye in bande khoda,tamame nafasam habs mishod!akhe chi begim!gahi oghat az jensiyatam to in makane bi makan rozi hezar bar khodamo laanat mikonam!to in jamei ke bayad hamishe jangid va tabo tahamolemono bala bebarim
اومده بودم بگم روز جهانی زن فرخنده باد .
اما با خوندن اين متن .. چي بگم ؟؟
ارسال یک نظر