۱۳ بهمن ۱۳۸۷

باز هم برف


برف می اید، برف می آید و برف می اید، پوک و خشک. با حرکت کوچک جاروی نارنجی رنگ، از روی شیشه های ماشین سر می خورد و باز بر می گردد به اسمان و کلی طول می کشد تا باز زمین را فرش کند. هر بار که برف های روی ماشین را جارو می کنم، یک بار هم سراپای خودم را جارو می زنم، آن قدر که پالتویم پر می شود ازذره های سفیدی که به راحتی اب نمی شوند و حتی کنار هم جمع نمی شوند. با این برف ها نمی شود آدم برفی درست کرد، چون خشک است و به هم نمی چسبند، حتی نمی شود گلوله برفی ساخت و به رعنا زد، حتی نمی شود آن ها را روی هم کوه کرد و رویش سرید و پایین آمد. بس که خشک است، کوه هم از هم می پاشد.
می دانید، دیگر تجربه های گذشته ام به کارم نمی اید. حتی برای برف بازی هم باید دنبال راهی جدید باشم.
نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

هیچ نظری موجود نیست: