۰۳ فروردین ۱۳۸۸

گفت و گوهای من و رعنا2

مکان این گفت و گو هم مطابق معمول، دستشویی خانه است، در شرایطی که رعنا خانم نشسته اند و دستهاشان و بلوزشان را در دست گرفته ام تا نه خودش بیفتد و نه بلوزش کثیف شود. تازگی ها احساس داشتن موهای خیلی بلند هم سبب شده که نگرانی کثیف شدن موها هم به نگرانی های دیگر اضافه شود و آنها هم قبل از نشستن روی دستشویی کشیده شوند روی شانه ها.
رعنا: مامان، آب ها از کجا می یان؟
من: از توی چاه
رعنا: یعنی از زیر خاک ها
من: آره عزیزم
رعنا: چطوری آب ها را می شورن؟
من: نمی شورن عزیزم، تصفیه می کنند
رعنا: مامان، ونوس هم آب داره؟
من: نمی دانم مامان، هنوز هیچ کس نمی دونه
رعنا: چرا؟
من: آخه هنوز کسی اونجا نرفته تا ببیند آب داره یا نه
رعنا: مون (ماه)چطور؟
من: اونم هنوز معلوم نیست
رعنا: خوب یکی از این ماشین بزرگ ها که توی کیش بود و زمین را می کند ببریم روی مون، بکنن ببینن زیر خاک ها آب هست یا نه
من: آره عزیزم، این کارها را دانشمند ها انجام دادن
رعنا: مامان، پس کی اسپرینگ می شه؟
من: الان بهاره عزیزم؛ کم کم هوا هم گرم می شه
رعنا: آره، چون زمین یک پلانت( سیاره) است که دور سان( خورشید) می چرخه و اسپرینگ( بهار) بهش نزدیک می شه و وارم (گرم) می شه.
من توی دلم: خوب عزیزم تو که می خواستی اطلاعات جدیدت را نشان بدی، چرا این قدر از من سوال کردی.
من: آه عزیزم، همینه که تو می گی.
رعنا: مامان، یک کم دلم را ماساژ می دی؟
من: آره عزیزم. صاف بشین تا دستم به دلت برسه
نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

۱ نظر:

ناشناس گفت...

الهی من هم عین یه پلانت دور سر تو سان کوچولو بگردم تا تو اسپرینگ من بشی و دل من وارم بشه ...

ای جان ...