۲۷ فروردین ۱۳۸۸

فیلتر شدیم رفت

نمی توانم بگویم وبلاگ نویسی برایم جدی نبود، اما همیشه انگار یک دفتر خاطرات داشتم که هر چند وقت یک مرتبه آن را به روز می کردم. هر وقت شاد بودم، هر وقت دلم گرفته بود. هر وقت حرفی بیخ گلویم را فشار می داد، اما، همین دفتر خاطرات را هم به من ندیدند. باشد، این هم می گذرد، شاید کمی دفتر خاطراتم شخصی تر شود، شاید کمی دیرتر و دورت شوم از هر که دوست می داشتم، اما، فعلا، تا اطلاع ثانوی، متاسفانه یا خوشبختانه همچنان می نویسم، حتی اگر تنها خواننده وبلاگم خودم باشم و چند دوستی که یا فیلتر شکن دارند و یا فیلتر ندارند.
این نیز بگذرد
نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

۳ نظر:

soma گفت...

man hamhastam. ;)

hamishe mikhunam va lezzat mibaram albate gahi nafasambala nemiad az bas bazi chiza talkhe vali khobvaghiayate ke shoma joraatesh ro darid va baghie na..
mamnun ke minavisid.
dokhtare tun ro ham kheyli dust daram.

نسیم گفت...

سلام خانم کریمی

من مدتهاست که وبلاگ شما رو می خونم. قبلا هم نوشته هاتون رو در مجله زنان می خوندم. فقط می خواستم بگم دوستتون دارم و مشتاق خوندن نوشته هاتون هستم. دختر کوچولوتون رو ببوسین.

محبوب گفت...

رویا جان بدترین کار بعد از فیلتر شدن وبلاگ ننوشتنه...یعنی همین چیزی که اینها میخوان...آدم وقتی نمی نویسه خیلی چیزها رو فراموش می کنه و کم کم حتی نوشتن در این فضا رو هم فراموش می کنه...بنویس باز هم به همون اندازه گذشته...همیشه همین طور نمی مونه