۲۷ آذر ۱۳۸۱

چهارشنبه بيست و هفتم اذرماه 1381
سرم خيلي شلوغ شده و اين شلوغي را اصلا دوست ندارم.از ساعت 8 صبح مي دوم تا ساعت 9شب و اخرش هم با حجمي از كارهاي انجام نشده برمي گردم خونه.دلم لك زده براي يك مسافرت دو روزه.
يك خبر خوب:ديروز براي سرويس ما يك دوربين ديجيتال خريدند!از اين به بعد در صفحات اجتماعي وحوادث روزنامه همبستگي جذابترين عكس ها را خواهيد ديد!(لحنم شده مثل تبليغ هاي فيلم فارسي)
يك خبر بد:همه دوستهاي خوب من مدام من را سرزنش مي كنند.عدهاي بخاطرچيزهايي كه توي وبلاگم مي نويسم و عدهاي بخاطر چيزهايي كه توي وبلاگ نمي نويسم.واقعا نمي دانم چكار كنم.اما در مورد مطالبي كه جمعه نوشتم بايد بگويم از نظر من چنگ اتفاق مذمومي است واين كه فكر كنيم به نفع عده اي تمام مي شوداز خطرات و زيانهاي ان نمي كاهد.

هیچ نظری موجود نیست: