۱۱ آذر ۱۳۸۱

يكشنبه يازدهم اذر ماه 1381
روزهاي خوب پشت سر هم مي گذرند. اخرين شماره مجله زنان هم چاپ شد.روي جلد عكس پدر مريم است در حالي كه سر بريده مريم را در دست دارد.البته روي سر بريده را با يك كار گرافيكي پوشانده اند.
فردا به قم ميروم.قرار است با ايت الله صانعي مصاحبه كنم.جالب اينجاست كه هر كس از اين موضوع با خبر مي شود مي خواهد سوال اختصاصي داشته باشد اما هيچ سوالي به ذهنش نمي رسد! اخرش تمام سوالها را خودم طرح خواهم كرد.اما اين سفر باعث شد يك دادگاه مهم را از دست بدهم.دادگاه اقاي قاضيان . گويا واقعا دادگاه مهمي است.بعد از ساعت 8 ديگر هيچ خبرنگاري را راه نمي دهند.اين درست برخلاف اخلاق هميشگي اقاي قاضيان است.او هميشه از شهرت فرار مي كرد و اكثر مقالاتش را با اسم مستعار مي نوشت.شايد اين هم بخشي از فشارهايي است كه او بايد تحمل كند.

هیچ نظری موجود نیست: