۳۰ آذر ۱۳۸۳

رعنا به دنيا آمد. درواقع تمام ارتباطي كه با او داشتم از بين رفت. از صبح پنج شنبه كه موقع استريل كردن شكمم خودش را جمع كرده بود و سردش شده بود تا حالا هيچ خبري ازش ندارم. فقط يك بار از پشت شيشه ديدمش كه خوابيده بود. حالا هم پنج روز است كه روزي دو بار براش شير مي‌فرستم. تنها راه ارتباطي من و رعنا پرستار بداخلاقي است كه به تلفن ها جواب مي‌دهد و مي‌گويد: حالش خوبه.بقيه اطلاعات را از دكتر بگيريد . و دكتر فاتحي هم هيچ وقت نيست.
امروز صبح لطف كردند و خبر دادند كه رعنا هر سه ساعت 20 سي سي شير مي‌خورد و تا به حال هيچ واكنش منفي در دستگاه گوارشش ديده نشده و احتمال دارد كه دكتر فردا اجازه بدهد كه مادر به او شير بدهد.همين!
دلم براي تكان هاي رعنا تنگ شده

هیچ نظری موجود نیست: