۲۵ دی ۱۳۸۷

من به رعنا باختم. خوشحالم


هی، این دختر کوچولو راست می گفت. اونی که توی آسمون بود، واقعا ماه بود. ماهی که این روزها از خورشید پرنور تر و پر زورتر است.
چقدر لذت دارد که آدم به دختر کوچولوش ببازه، اون با دلش حرف می زنه و من با منطقم. امیدوارم همیشه حسش همین طور قوی بمونه.
نوشته شده توسط رویا کریمی مجد

۳ نظر:

ناشناس گفت...

چقدر مامان خوبی هستید، لذت می برم از خوندن نوشته هاتون. تقریبا آرشیوتون رو خوندم اما نتونستم بفهمم کدوم کشور هستید، این عمدی بوده؟

ناشناس گفت...

چه خوب مي نويسي رويا . مي گند وقتي آدمها رنجي داشته باشند بهتر مي نويسند. الان هر دو رو تو نوشته هات حص مي كنم . همني طور به حساهات اعتماد كن وبنويس. وما از اينجا نشسته تو روزنامه هاي وطني مي خونيمت.
در ضمن اين پيام مزخرف نيلو گفت ، اله گفت بله گفت رو حذف كن.... اين ديگه چيه !انگار دوستات شخصيت روزنامه هستند...وي گفت ، وي افزود روهم اضافه كن.

ناشناس گفت...

سلام دوباره
قاضي پرونده حسين درخشان فردي است به نام قطبي. دستيار مرتضوي است و احتمالا در همان ساختماني‌است كه وي دفتر دارد(ميدان ارك).
او اخيرا به خانواده حسين گفته كه وي معتقد است حسين درخشان به تمام چيزهايي كه مي‌داند اعتراف نكرده. او در عين حال گفته كه در دوهفته اول حدود 350صفحه نوشته از حسين درخشان دريافت كرده است كه اطلاعات او به حساب مي‌ايد.